یادداشت سارا

سارا

سارا

1403/9/13

        نمیدونم راجع به این کتاب چی بگم! 
خیلی دوست داشتنی و شیرین و در عین حال غم انگیز بود :(
مرگ ذهن قبل از مرگ بدن...
کاملا با حرف بکمن موافقم که «نژاد انسان به شکلی عجیب از پیر شدن بیشتر می‌هراسد تا از مردن.» 
ارتباط پدربزرگ و نوه در کنار ارتباط پدربزرگ با پسر خودش خیلی قشنگ به تصویر کشیده شده بود. عشق بین پدربزرگ و مادربزرگ هم به گفته‌ی خودشون یک عشق خارق العاده‌ی معمولی بود♥
این کتاب پر از توصیفات و جمله‌های زیباست ولی من عجیب با قسمتی که نوآ به پدربزرگ گفت ذهن باحالی داری ولی یکمی درهم برهمه و پدربزرگ جواب داد وقتی که مامان بزرگ مُرد اینجا تا مدت‌ها بارون میومد بعد دیگه مرتبش نکردم، ارتباط گرفتم و فکر کردم این بهترین توصیفیه که برای ذهن کسی که عزیزش رو از دست داده میشه کرد... 
      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.