یادداشت مظفری
1401/8/22
بسم الله الرحمن الرحیم «مستوره» عادت داشت روی زمین راه نرود، روی هوا پرواز کند، مثل همان مرغهای صحرایی که بابا برای یوما خریده بود تا قوت بگیرد و پسرش خوشگل شود، اما وقتی تازه داشت آماده میشد، یکی بیهوا توی آب پرتش کرد. هنوز منگ وگیج بودکه به قسمت پرعمق رسید و هی دریا عمیقتر شد. خیلی طول کشید تا بتواند ببیند زیرآب چقدر قشنگ است، حتی گاهی قشنگتر از روی زمین... و بعد نوشت «مثل نهنگ نفس تازه میکند»... نمیدانم دقیقاً منصوره امیرزاده، همان مستورة امیرخانی عاقل است یا نه... اما میدانم همه نویسندهها بخشی از روحشان را به شخصیت کتاب میدمند، شبیه «نفخت فیه من روحی» که درون مستوره شکل گرفت. به همه آنهایی که بین وظایف مادری، همسری، مسئولیت اجتماعی، علمی، رؤیاها و آرزوهایشان گیر کردهاند، توصیه میکنم بخوانیدش. شاید شما نیز بتوانید دریابید جایتان در این زندگی کجاست؟
(0/1000)
انتشارات به نشر
1401/8/22
0