یادداشت محمدقائم خانی
1402/3/2
3.4
6
. مصطفی سعید انسان شریفی بوده که فرهنگ غرب بر عقل او تأثیر گذاشته، اما قلبش را نابود کرده است. این دو دختر را مصطفی سعید به قتل نرسانده بلکه ویروس بیماری مهلک هزارسالهای باعث قتلشان شده است. من بیابان لمیزرعی هستم. من بیهوده نیستم. من دروغم. اتاق خوابم به منبع حزنآلوده تبدیل شده بود، با ویروس بیماری کشندهای. کینههای هزارساله به آنها اصابت کرده بود و من زخمها را تحریک میکردم تا نرینگی و مرگ را به آنها هبه کنم. درباره اقتصادی که بر پایه عشق بود نه بر پایه ارقام و اعداد کنفرانس میگذاشتی؟ آیا این درست است که تو شهرتت را بر پایهی دعوت به انسانی کردن اقتصاد کسب کرده بودی؟ درست است که من شعر خواندهام اما این به معنای چیز مشخصی نیست. ممکن بود کشاورزی یا مهندسی یا پزشکی بخوانم. همهی اینها ابزارهایی برای کسبوکار است. آنها به دیار ما آمدهاند، نمیدانم برای چه، این بدین معناست که ما امروزمان و آیندهمان را زهرآلود خواهیم کرد اما آنها دیر یا زود از سرزمینهای زیادی بیرون رفتهاند. راهآهن، کشتیها، بیمارستانها و کارخانجات و مدارس از آن ما خواهد شد و با زبانشان حرف خواهیم زد، بدون آنکه احساس خوشایندی یا بدی نسبت به آنها داشته باشیم. همانگونه که باید باشیم، میشویم قومی معمولی و اگر که دروغ باشیم، دروغهایی از نوع ساختهی خودمان خواهیم بود. اقتصاددان نه مانند چارلز دیکنز نویسنده است و نه مثل روزولت سیاستمدار، او ابزاری است که بدون عدد و رقم ارزشی ندارد. مهمترین چیزی که او انجام میدهد نوعی ایجاد رابطه میان حقیقت و چیزهای دیگر است، بین ارقام و آمار. اما این که بخواهیم ارقام را واداریم که چیزهای دیگری بگویند، این حربهی حکومتگران و مردان سیاست است. او هم به خرافهای جدید اعقتاد دارد. خرافهی این عصر، خرافهی آمار. تا زمانی که ما به الههای ایمان داشته باشیم، همانا الههای خواهد بود که قادر به هر کاری است. حتی اگر آمار باشد! مردان سفید چون در دورهای از تاریخ بر ما حکومت کردهاند، تا مدت مدیدی با حس حقارتی که همواره قوی بر ضعیف داشته، با ما برخورد خواهند کرد. ما در معیارهای جهان صنعتی اروپا، کشاورزانی فقیریم ولی وقتی پدربزرگم را در آغوش میگیرم احساس غنی و ثروتمند بودن میکنم، گویی که نغمهای از ضربههای قلب هستی هستم. کشتیها برای نخستینبار که عرض نیل را درنوردیدند، برای بردن توپخانه بوده است نه نان، و راهآهنها برای جابهجایی ارتشیها و سربازها بنا شده است. مدارس را ساختند تا به ما بیاموزند چگونه با زبان آنها بگوییم بله. آنها میکروب کینهورزیهای اروپایی خود را که جهان نظیری برای آن به یاد ندارد – چه در السوم و چه در فردان- به سوی ما سرریز کردند، میکروب بیماریای که هزاران سال پیش آنها را مبتلا کرده بود.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.