یادداشت مجتبی بنیاسدی
1402/10/29
3.6
7
سلینجری و تلخ اگر روی جلد اسم نویسنده را ندیده باشید و شروع کنید به خواندن، هیچ شک نمیکنید که سازنده همچین شخصیتی یک زن است. مردی که مردهشور است؛ این ایدهی دوستداشتنی برای من است که مرگنویسی و مرگخوانی را میپسندم. اما دیگر توی این رمان دویست وخوردهای صفحهای جز بوی جنازه و خون و سردخانه و قبرستان، هیچ بویی نمیآید. قصه را نمیخواهم لو بدهم ولی پایانش هم همان بو را میداد. رفتوبرگشتهای ماجراهای داستان، کتاب را خواندنی میکرد. و سر آخر؛ نثر این کتاب بدجور من را یاد ناطوردشت سلینجر میانداخت؛ جوانی طرد شده از خانواده که پرت شده توی دل جامعهای که جدا از تلخ بودنش، جوان نیز تلخ میبیند.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.