یادداشت مهتاب ابراهیمی
1402/6/31
3.7
49
داستان از زبان مرد جوان روشنفکر، اهل مطالعه و نویسندگی روایت میشود که در کافهای نشسته و در بحر افکار خودش غرق شده. او تصمیم دارد به جزیرهی کرت یونان برود و به استخراج لینیت بپردازد. در همین جا با زوربا پیرمرد بشاش و خوشمشرب یونانی آشنا میشود و ماجراهایی را با او از سر میگذراند. تقابل بین دو نگرش در رمان زوربای یونانی به تصویر کشیده شده است. نگاه اول که مربوط به راوی کتاب است، زاهد مآبانه و مبتنی بر آموزه های بودایی است و نگاه دوم که مربوط به زورباست، کاملاً متفاوت است و اعتقاد به سخت نگرفتن دنیا و لذت بردن هرچه بیشتر از مواهب آن دارد. رمان زوربای یونانی به خاطر جذابیتهای داستانی که دارد، می تواند گزینهی خوبی برای گذران اوقات فراغت باشد اما خواندنش را به کسانی که از نظر مبانی دینی چندان قوی نیستند، توصیه نمیکنم. زوربا نگاه سخیفی نسبت به جنس زن دارد و او را مایهی گمراهی مرد و وسیلهی اطفاء شهوت او میداند، هرچند زوربا ذاتاً آدم خشنی نیست و در برخورد با زنان متوسل به خشونت نمیشود. زوربا به شدت از تعالیم ریاکارانه و فریبکارانهی کلیسا بیزار است و انتقادهای شدیدی به کشیشها دارد که البته باید به او حق داد. جالب است که مرتب در رسانهها از همه سو به مسلمانان در مورد حقوق زنان حمله میشود، اما خواندن رمانهای اینچنینی چشم انسان را نسبت به نگاه تحقیرآمیزی که مسیحیان و اروپاییان به زن دارند، باز می کند. زوربا با اینکه به کلیسا منتقد است اما بر اساس همان آموزههای تحریف شده به خداوند سوء ظن دارد و نمی تواند پاسخ سوال هایش را بیابد. در حقیقت دین برای او که آدم شاد و سرزنده ای است، اقناع کننده نیست. نتیجه گیری من: *نگاه متعادل و میانه ای که اسلام به زندگی دنیا و بهره گیری از نعمت های خداوند دارد، بهترین پاسخ برای زندگی بشر امروز است اما چرا بعضی ها به بهانه ی آزادی در مقابلش مقاومت می کنند؟!* من ترجمه ی محمود مصاحب، انتشارات نگاه را خواندم. ترجمه قدیمی طور است و حس قدیمی بودن کتاب را بیشتر منتقل می کند.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.