یادداشت گمشده در الف هیم.
1404/5/4
خانمِ هوور معمولاً به خاطر نوشتهها و رمانهای عاشقانه ش (و بعضی وقتا کلیشه ای) شناخته میشه.. ولی ژانر کتاب وریتی اصلا مثل ژانر معمول ش نیست... چیزی که موقع خوندن این کتاب خیلی نظرمو جلب کرده بود این بود که کالین توی شبکههای اجتماعی زیاد در مورد اینکه این کتاب توسط ناشران همیشگی ش پذیرفته نشده صحبت میکرد... اون میخواست که یه رمان هیجانانگیز و خیلی متفاوت تر از ژانری که همیشه مینویسه یعنی عاشقانه، بنویسه که به نظرم توی این کار خیلی هم موفق بود!! این داستان متفاوت کالین، درمورد دختری به نام لوون اشلی هستش. لوون نویسنده ست ولی توی اون دوره نویسنده ی خیلی موفقی نیست و خب پول زیادی دریافت نمیکنه. بعد از ماه ها بلاخره یه قرارداد برای به پایان رسوندن مجموعهای از کتابای وریتی کرافورد، که یکی از مشهور ترین نویسنده های اون دوره بود رو دریافت میکنه.. حالا چرا؟ چون که وریتی طی یه تصادف آسیب مغزی شدیدی دیده، و نمیتونه حرکت کنه و یا صحبت کنه در کل مثل یه گیاه عمل میکنه!!! وقتی که لوئن این قرارداد رو قبول میکنه، سه کتاب از مجموعه کتابای وریتی باقی مونده که طبق قرارداد لوون باید اونارو کامل کنه. درآخر لوئن بخاطر پیشنهاد همسر وریتی، یعنی جرمی برای کامل کردن داستان و خوندن بعضی از دست نوشته های وریتی مجبور میشه که برای حداقل چند وقت توی خونه ی اونا بمونه... در کل؟ خب این کتاب پر از لحظات پیچیده ای بود که کالین توی کتابای دیگه شم طبق معمول داشت و و فکت اینکه خانمِ هوور بلاخره ژانر داستانی شو عوض کرده واقعا برام جالب بود:))) بعضی جاهای کتاب بهم احساس بدی دست می داد، نمیدونم چرا و هر بار که فکر میکردم همه چیزو فهمیدم کالین توی صفحه ی آخر دوباره منو غافلگیر کرد!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.