یادداشت نِسیان

نِسیان

نِسیان

1403/12/29

به خاطر دا
        به خاطر دارم که دوسال پیش ، تمام تلاشم رو می‌کردم که مامان رو راضی کنم تا جلد‌های آنشرلی رو برام بخره.
بعضی وقتا دوتا جلد همزمان می‌گرفتم و تا خود صبح پلک روی هم نمی‌زاشتم.

اما هرگز میلی به خرید این جلد نداشتم ، چرا که شنیده بودم آنه و گیلبرت نقش چندانی ندارن.
تا اینکه دو روزِ پیش بالاخره این جلد رو هم خریدم و امروز تموم شد ..
این جلد از کتاب برای من به قدری تاثیرگذار بود که نمیدونم باید چی بگم.
کتاب‌های قبل، فضای عمیق و همواره سبزی داشتن و در برابر تمام مصائبِ زندگی، احساس امید و عشق در تمام شخصیت‌ها پدیدار بود .
اما در این کتاب ، زندگیِ دُردانه‌های مونتگمری تحت تاثیر جنگ ، پر از تاریکی ، ناامیدی و اضطراب می‌شه. رفتار و افکاری که شاید هیچکدومِ ما از آنه و اطرافیانش انتظار نداریم.
زندگی خانواده بلایت بسیار برای مخاطبی که مشغول به زیستن در شرایط حال حاضره بسیار قابل لمسه.
اما چیزی که وجود داره حضور لبخند در حینِ گریستن و داشتنِ امید در حینِ ترس‌ـه .
‌مجموعه‌ی آنه برای من بسیار عزیز‌تر از چیزیه که بشه تصور کرد.
من لحظه به لحظه‌ی شخصیتِ آنه رو درک کردم و با تمام وجودم همراهش زندگی کردم ، این کتابِ دردناک، پایانِ آنه بود.
شاید بعدها گیلبرت و آنه در آغوشِ هم با لبخند به نوه‌های کوچولوشون در حال بازی در دره‌ی رنگین‌کمان نگاه کنن و سراسر شور و شعف باشن :))
‌
*والتر بلایتِ عزیزم .. ☆⁩
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.