یادداشت سبا بخشوری

مرگ ایوان ایلیچ
        به معنای واقعی یک شاهکار بود و بس!!!
تا به الان از این زاویه به مرگ نگاه نکرده بودم و اینقدر نزدیک مرگ رو حس نکرده بودم.
با خواندن این کتاب به معنای واقعی تو خلسه فرو رفتم ، یعنی موقع مرگ اطرافیان ما هم قراره این رفتار رو با ما داشته باشند؟ اینقدر بی تفاوت و بی خیال نسبت به ما ، اینقدر به فکر کارهای روزمره خودشون ، و اینکه حتی ممکنه به این فکر کنند که قراره جای ما رو در آینده بگیرند🫠
باید ابتدا به خودمون هم یه نگاهی بندازیم و ببینیم که آیا ما هم همین رفتار رو داریم یا نه ، اگه پاسخ بله باشه که باید برای خودمون کلی افسوس بخوریم🥲


از متن کتاب :
آن‌ها هیچ‌یک از حال من خبر ندارند و نمی‌خواهند خبر داشته باشند. کک‌شان نمی‌گزد. سرشان گرم است. کیف‌شان را می‌کنند. پیانوشان را می‌زنند. (از پشت در بسته دمدمهٔ گفت‌وگو و ترجیع‌بند آواز را می‌شنید.) بی‌خیال‌اند. ولی آن‌ها هم می‌میرند. چه‌قدر احمق‌اند. من زودتر می‌میرم. آن‌ها دیرتر. ولی آن‌ها هم از این بلا معاف نمی‌مانند.
      
9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.