یادداشت علیرضا فراهانی
15 ساعت پیش
اینگونه مینویسم که این کتاب از این جهت که در رابطه با اثرات فرهنگی و دینی خاص کشورهای اسلامی به موضوع درمان سوگ در کودکان پرداخته بود، برایم در تحقیق و پژوهش با اهمیت بود، اما در پرداختن به امور معمول این درمان در سطح متوسط و معمولی دستهبندی خواهد شد. حوادث و بلایا، مانند زلزله، سیل، یا فقدان عزیزان، تأثیرات عمیقی بر سلامت روان کودکان دارند و میتوانند به بروز اختلالاتی نظیر اضطراب، افسردگی، و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شوند. این تأثیرات در کودکان به دلیل آسیبپذیری رشدی آنها میتواند شدیدتر باشد و نیازمند مداخلات متناسب با زمینه فرهنگی است. در جوامع اسلامی، فرهنگ دینی به عنوان یک چارچوب معنوی و اجتماعی نقش کلیدی در پردازش تجارب تروماتیک ایفا میکند و میتواند بهعنوان منبعی برای انعطافپذیری روانشناختی عمل کند. در پرداختن به بحث رواندرمانی در رابطه با سوگ و تروما، درک چارچوبهای فرهنگی نهتنها به شناسایی واکنشهای عاطفی کودکان کمک میکند، بلکه امکان طراحی مداخلات درمانی مؤثر و همخوان با ارزشها و باورهای جامعه را فراهم میسازد. در کشورهای اسلامی یا دیگر فرهنگهای متوجه به مذهب و معنویت، مناسک اسلامی، از جمله دعا، تلاوت قرآن، و مراسم سوگواری جمعی، ابزارهای مؤثری برای تسکین روانشناختی کودکان در مواجهه با تروما و سوگ هستند. مناسک با تقویت حس انسجام اجتماعی و حمایت عاطفی، به کاهش احساس انزوا و بهبود سلامت روان کمک میکنند. برای مثال، مراسم عزاداری اسلامی، مانند مراسم چهلم یا یادبود، فضایی برای ابراز احساسات و دریافت حمایت جمعی فراهم میکند که میتواند اثرات منفی تروما را در کودکان کاهش دهد. دعا و ذکر به عنوان تکنیکهای معنوی، با ایجاد حس آرامش و امید، میتوانند علائم اضطراب و افسردگی را در کودکان تسکین دهند، تحقیقات اخیر نشان دادهاند که مشارکت در مناسک دینی، بهویژه در کودکان، میتواند با افزایش احساس تعلق به جامعه و تقویت خودکارآمدی، به بهبود سلامت روان کمک کند. چارچوبهای فرهنگی اسلامی، مانند تأکید بر صبر، توکل، و پذیرش خواست الهی، به کودکان کمک میکنند تا معنای مثبتی به تجارب دشوار خود ببخشند و از این طریق به رشد پس از تروما دست یابند. برای مثال، باور به اینکه سختیها بخشی از برنامه الهی هستند و میتوانند به رشد معنوی منجر شوند، به کودکان امکان میدهد تا با احساس درماندگی مقابله کنند و انعطافپذیری روانشناختی بیشتری نشان دهند. مطالعات جدید نشان میدهند که این چارچوبهای معنوی در جوامع اسلامی میتوانند به عنوان مکانیزمهای مقابلهای مؤثر عمل کنند و حتی در کودکان خردسال به کاهش نشانههای PTSD کمک کنند. با این حال، اثربخشی این چارچوبها به میزان زیادی به نحوه ادغام آنها در مداخلات درمانی بستگی دارد. درمانگران باید با فرهنگ اسلامی و نقش آن در سلامت روان آشنا باشند تا بتوانند رویکردهایی متناسب با نیازهای کودکان طراحی کنند. یکی از جنبههای کمتر بررسیشده، نقش خانواده و والدین در تقویت تأثیر مناسک و باورهای دینی بر سلامت روان کودکان است. در جوامع اسلامی، خانوادهها اغلب بهعنوان واسطههای اصلی در انتقال ارزشهای دینی و حمایت عاطفی عمل میکنند. برای مثال، والدینی که خود از مناسک دینی برای مقابله با استرس استفاده میکنند، میتوانند الگوهای مثبتی برای کودکان فراهم کنند و به آنها کمک کنند تا مهارتهای مقابلهای مبتنی بر دین را بیاموزند. علاوه بر این، برنامههای مداخلهای که خانوادهها را در فرآیند درمان کودکان درگیر میکنند، میتوانند اثربخشی بیشتری داشته باشند، بهویژه در جوامعی که روابط خانوادگی نقش محوری دارند. در نتیجه، تأثیر حوادث و بلایا بر سلامت روان کودکان در جوامع اسلامی باید با در نظر گرفتن نقش فرهنگ و مناسک دینی بررسی شود. این عوامل نه تنها به کودکان کمک میکنند تا با سوگ و تروما کنار بیایند، بلکه میتوانند به عنوان منابعی برای رشد روانشناختی و انعطافپذیری عمل کنند. متخصصان سلامت روان باید با ادغام این عناصر فرهنگی در برنامههای درمانی، رویکردی جامع و متناسب با زمینه فرهنگی ارائه دهند. این رویکرد نهتنها اثربخشی مداخلات را افزایش میدهد، بلکه به کودکان کمک میکند تا از طریق ارتباط با جامعه و باورهای دینی، به بهبودی پایدار دست یابند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.