یادداشت دانشآموز
1402/6/13
3.4
3
بریدهای از کتاب: ...هانری چهارم در داستان فوق الذکر( داستانی با همین نام) انسان نجیب و خوش قلبی است که به خاطر این فرانسویان ِ قابل تحسین، عشق عمیقی در ضمیر دارد. برای این فرانسویان که از پادشاه گرفته تا دهقانِ یقه دریده اش همه ،شرافتمند و نیکو خصال نمودار میگردند.جوانمردی و شجاعت از «دارتانیان» گرفته تا «آنژپترو» جزو خصایص ذاتی این افراد است.هنگامی که هانری چهارم را به قتل می رسانند من نیز با همان صمیمیت افراد معاصر با شاهِ مهربان میگریم و به راویاکِ قاتل لعنت می فرستم.او (هانری چهارم)قهرمان مطلوب و جوانمرد و بزرگ همهٔ داستانهایم بود. ژاکوب از بس تعریف و تمجید فرانسه را از من شنید، خود نیز به آن دل باخت.گاهی از هانری چهارم یادآوری میکرد و میگفت: _این شاه زاده چه مرد شجاعی بود! شوق و ذوق تون تاب(ژاکوب) هیچ وقت از حد متعارف نمیگذشت.او_کسی که معمولاً از همه پر چانه تر بود _ در این مورد (هانری چهارم و فرانسهٔ عزیز) بی سخن میماند و تا زمانی که من قصه گویی میکردم،از من چیزی نمی پرسید.وقتی برای یک موضوع نامعلوم کمی مکث میکردم او فورا میپرسید: _تمام شد؟ _نه هنوز _پس خواهش میکنم مکث نکن! یک بار با تعجب زمزمه اش را شنیدم : _ چه شانسی! این فرانسویها همه اش خوش و راحت میگذرانند! _چطور؟ _چطور ندارد. من و تو الان ناچاریم که توی آتش بلولیم، مثل محکومین؛ مثل سیاه ها کار کنیم در حالی که آنها با طراوت هستند؛ از جایشان تکان نمیخورند. به این می گویند زندگی. _اما آنها هم کار می کنند. آن گاه ژاکوب منصفانه متذکر می گردد: _ولی در قصه های تو از کارشان خبری نیست. این تذکر مرا به فکر انداخت.من ناگهان متوجه شدم که در اغلب کتابهایی که میخوانم، هیچگاه کسی نمیگفت این همه آقازاده و غیره از کجا نان میخورند، یا لااقل کار میکنند یا نه؟ هر وقت مذاکرات ما ختم می شد یا سست میگشت ژاکوب میگفت: _خوب، حالا من میروم چرتی بزنم. او همان جایی که نشسته بودیم، دراز میکشید و فورا صدای منظم خروپفش بر میخواست و نشان میداد که به خواب رفته است... راوی داستان (ماکسیمم گورکی) و تون تاب ِ کشتی یا همون ژاکوب که بیسواده و ماکسیم براش کتاب میخونه ، هر دو روس هستند و فقط از راه داستان و قصههای نویسنده های فرانسوی هست که با اون سرزمین آشنا شدن، در حالیکه تا حالا حتی یک وجب از این کشور رو ندیدن و با مردمانش معاشرتی نداشتن اما عاشق اون سرزمین ،پادشاهِ نیکو خصالش و حتی دهقان یقه دریده اش شدن(: ✓ و این یعنی بزرگ شدن چتر امپراتوری فرانسه با استفاده از ابزارِ هنر و هنرمندانشان
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.