یادداشت لِئا منتظر

        کتابخانه نیمه شب مرا یادِ ۲ نفر انداخت که همه در زندگیمان با آنها ملاقات کرده ایم : 
یک- کسی که درحال تعریف ماجرایی برای شماست در بین صحبت هایش گاهگاهی جملاتی ارزنده میگوید اما نه لحنش را دوست دارید نه صدایش را نه روند ماجرایش را و فقط میخواهید صحبتش سریع به پایان برسد!
دو- کسی که قصد دارد یک نکته ای را به شما بیاموزد اما مقدمه چینی میکند تا شما آماده شوید اما شما از همان جملات نخستش میفهمید که میخواهد چه بگوید و منتظرید که ختم کلامش را به زبان آورد تا خلاص شوید!
از ملاقات و معاشرت با کتابخانه نیمه شب لذت نبردم اما بی فایده هم نبود!

ترجمه ابوالفضل بهمن یار را خوانده ام.
      
296

21

(0/1000)

نظرات

توصیف خوبی از این کتاب بود 👌🏻😄

1

ریحان

ریحان

1403/6/11

کوتاه و مختصر :)

1