یادداشت آناهیتا
1404/6/8

تموم کردن کتاب «آیشمن در اورشلیم» یه تجربه سنگین ولی فوقالعاده تفکر برانگیز بود. این کتاب نشون میده چطور یه آدم معمولی، نه هیولا و نه فرمانده نظامی، بلکه یک «مدیر لجستیک مرگ» میتونه بخشی از یه جنایت عظیم باشه! آیشمن یک کارمند دقیق و وظیفهشناس بود، قطارها همیشه سر وقت حرکت میکردن، اون هیچ وقت به «محتوای قطارها» فکر نمیکرد، فقط زمانبندی و پر بودن تمام واگنها مهم بود. همین مثال هانا آرنت از اون، مفهوم مشهور ابتذال شر رو نشون میده؛ نابودی میلیونها نفر نتیجهی عمل هیولاهای سادیست نبود، بلکه محصول آدمهای معمولی و اداریای بود که فقط «کارشون رو درست انجام میدادن». آرنت همچنین تاکید میکنه میزان موفقیت نازیها ربطی به تعداد هیولاها نداشت، بلکه به همکاری بخش اداری و مردم محلی بود. دانمارک نمونهای بود که همبستگی اجتماعی و مقاومت مردم جلوی فاجعه انسانی رو گرفت؛ یعنی میشد جلوی این شر سیستماتیک ایستاد.. در نهایت آرنت میگه اعدام آیشمن لازم بود، ولی تمرکز فقط روی یک فرد، نباید ما رو از فهم مشکل اصلی منحرف کنه و اون مشکل سیستمیه که آدمهای معمولی رو به ابزار جنایت تبدیل میکنه. اطاعت کورکورانه از قانون هرگز به معنای درست بودن عمل نیست؛ هر فرد موظفه خودش فکر کنه و قضاوت اخلاقی داشته باشه. برای جلوگیری از فجایعی مثل هولوکاست، باید از فکر نکردن، اطاعت کورکورانه و توجیه بوروکراتیک ترسید. مخلص کلام: تو جامعهای که بقیه هلندن، تو دانمارک باش. فکر کن، مسئول باش و هرگز اجازه نده بوروکراسیِ بیفکری انسانیتت رو نابود کنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.