یادداشت نصراللهی
1401/12/27
3.9
34
حمید حسنی: #کتاب_خواندم #کتاب_یحیا کتاب رو در مهرماه زیبا سال 1400 حین شیردهی خواندم. کتاب رو از طاقچه بینهایت خواندم. کتاب یک حال خوب مقطعی تولید میکند. یک سرچی در اینستا و اینترنت زدم در مورد کتاب؛ هیچ مطلب یا نقد جدی نیافتم. حتی تعریف های کتاب هم کپی بودند که میتوانید با یک سرچ ساده پیداش کنید. کتاب داستان یک روحانی است که برای اولین بار تبلیغ میرود و تنها فرزند یک خانواده روحانی است که در سن 50سالگی به دنیا امده است. محیط تبلیغ یک روستای شمالی با فرمت سنتی است. اصلی ترین نکته داستان به نظر من حضور تاریخ و هویت روستا و زنده بودن این دریچه برای تحلیل مسائل پیرامونی ست. خطر لو رفتن داستان مانع توضیحات بیشتر است. جایگاه میرزا کوچک خان در بین مردم حتی در مراسم عاشورا این امید را ایجاد میکند تاریخ و پرداخت تاریخی وارد حوزه رمان کشور شده است. طبق آنچه در اینترنت دیدم کتاب بازنویسی یادداشت های روزانه یک روحانی در روزنامه همشهری است و شکل رمان گرفته است. و اما چند نکته مهم در رویایی مردم با روحانی وجود دارد که جالب است! عدم اصرار مردم برای انجام کارهای شخصی او؛ حضور در میان مردم به صورت واقعی نه حضور فیزیکی مکانی بلکه رسوخ در قلب های مردم که ان راهم تماما از نکات عملی و تذکری پدر وام گرفته است. یک نکته مهم دیگر مواجهه جایگاهی مردم با روحانیت است که ابتدا صندلی نشستن و بعد اجازه منبر رفتن؛ که نشان دهنده یک تیزهوشی یا شاید نوعی سواد رسانه ای مردم ان خطه یا بزرگانشان است. نفهمیدم هدف از نگارش کتاب چیست! ایجاد چهره مطلوب از روحانیت؟ ایجاد حس خوب؟ در واقع انچه این جوان انجام میدهد ناشی از تذکرات پدر است نه تربیت مبلغ دین در حوزه که خلا امروز جامعه است. و چهره به روحانیتی شبیه شاید قبل انقلاب. با خواندن کتاب یاد استاد ادبیات ترم اول دانشگاه 12سال پیش افتادم که نقد میکرد طرف رفته روستا برای تبلیغ و در طول چند روز فقط احکام وضو و غسل گفته. روز اخر بهش گفتن ما اب خوردن هم نداریم و روحانی مورد نظر چه قدر رابطه قطع و متکلم وحده ای با مردم داشته است. نکته بعدی کتاب که نظرم را جلب کرد. یک نقد دیگر جدی که با خواندن کتاب به نظرم رسید این بود که روحانی مشکلات ریشه دار روستا را انگار با یک چشم بندی حل میکند یاد توصیه های مادربزرگ های قدیم افتادم که هر کس مشکل روحی روانی داشت پیشنهاد میکردند برایش زن بگیرید؛ در حالی که حل مسائل جامعه فرایندی و پیوسته و پیچیده است. برای مثال در ماجرای مراد قصاب پرداخت ناقص است و حل مشکل کمی عجبیب..... در کل کتاب در ارائه تصویر صحیح در رسالت های کوچک و تبیین ان موفق عمل کرده است. دوستان شمالی گیلکی؛ سیماله و باسوره یعنی چه؟
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.