یادداشت سعید بیگی

        این نخستین اثر از آقای «محمدرضا شرفی خبوشان» است که می‌خوانم. نثر کتاب روان و خوب است و نویسنده کوشیده با توجه به موضوع و محتوای کتاب، زبان آن را کمی قدیمی و شبیه زبان دورۀ قاجار کند و به نظرم تا حد زیادی قابل قبول است.

هر چند استفادۀ بدون توضیح از برخی واژگانِ خاصِّ شغل‌ها و پیشه‌های مختلفِ روزگارانِ گذشته، گاه درک مفهوم جملات را با مشکل روبرو می‌کند و ظاهرا نویسنده چون خودش معنی این واژگان را می‌دانسته، فرض کرده که خوانندگان هم معنی آنها را می‌دانند و نیازی به توضیح نیست.

راوی ماجرا یک آنتیک‌خر و آنتیک‌فروش (عتیقه‌خر و عتیقه‌فروش) به اسم میرزا یعقوب خاصّه‌فروش یا عتیقه‌چی است که هم‌زمان با ورودش به خانۀ معشوقۀ لسان‌الدوله ـ کتابدار کتابخانۀ سلطنتی مظفرالدین شاه قاجار ـ برای دزدیدن نسخۀ خطی کتاب «جای‌نامۀ ضحاک»، شروع به تعریف قصه می‌کند... .

این کتاب؛ یک رمان تاریخی است که در آن شخصی به نام میرزا یعقوب عتیقه‌چی، به برخی وقایع مهم دوران قاجار چون: «قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی»؛ «به توپ بستن مجلس به دست لیاخوف روسی و به فرمان محمدعلی شاه» و «شکنجه و کشتار فجیع مخالفین سلطنت، یعنی مشروطه‌خواهان و غارت و تخریب منازل آنان» اشاراتی مناسب و مشروح دارد.

شرح این وقایع؛ دل انسان را از شدت بی‌رحمی، ستم، کشتار و شکنجۀ مخالفین، به درد می‌آورد و بی‌پناهی مردم ستم‌دیدۀ ایران، حتی عمۀ محمدعلی شاه و دختر ناصرالدین شاه را نشان می‌دهد که او هم از دست لیاخوف و قزاقانش در امان نیست و با برچسب خائن و مشروطه‌خواه، خاکِ خانه و کاشانۀ آنها را هم به توبره می‌کِشَند و تمام دار و ندارشان را غارت می‌کنند.

هم‌چنین میرزا یعقوب، به فروش بی‌پروای کتاب‌ها و نسخه‌های خطی ایرانی مربوط به قرن‌ها قبل، که گنجینه‌های ملی ایران هستند، می‌پردازد و همه کسانی را که این نسخ خطی را در ازای مبلغی ناچیز ـ نسبت به ارزش واقعی مادی و معنوی آنها ـ به بیگانگان می‌فروشند، وطن‌فروش می‌داند؛ از شاه گرفته تا مقامات و عتیقه‌چی‌های رقیب و حتی خودش!

نویسنده پس از نقل این ماجراها؛ دوست دارد همۀ کسانی را که در بر باد دادن گنجینه‌های با ارزش خطی ایرانی نقشی دارند، مجازات کند و در نهایت نشان می‌دهد که همه به سزای عمل خود می‌رسند.
از شاهان قاجار که کشته یا عزل می‌شوند تا لسان‌الدوله که از کار بر کنار و متهم شده و مجازات می‌شود تا قزاق رشیدخان و میرزا یعقوب که همه وارد چاه ضحاک می‌شوند و در آنجا، همه خود را چون ضحاکی می‌بینند که بر دوش‌شان دو مار روییده است.

یعنی همه ضحاکند؛ تنها محدودۀ ستمگری‌شان متفاوت است و در حد خود از هیچ ستمی بر زیردستان و مردم مظلوم ایران و ضبط دارایی‌های ملی آنها برای خود روگردان نیستند و جزای این طمع بی‌اندازۀ خود را هم می‌بینند. به قول معروف همه فرعون هستند و تفاوت در کوچکی و بزرگی مصرهای آنها است!

قلم نویسنده گاه چنان بی‌پروا، به تشریح صحنه‌های نامناسب از نظر خشونت و اشاره به مسائل جنسی پرداخته که آن را برای بسیاری افراد و اقشار غیرقابل استفاده می‌کند.

به نظر نویسنده، تمام مردمی که در این رمان به تصویر کشیده شده‌اند، شخصیتی بسیار وحشتناک و سیاه دارند و جز به خود و مال و ثروت و مقام خویش به چیزی نمی‌اندیشند و بها نمی‌دهند. این ماجراها بوده و روی داده، اما نه به این شدت و اندازه. شاید کمی بیش از اندازه سیاه‌نمایی شده باشد و ماجراها درشت‌تر نشان داده شده باشند تا مورد توجه و دقت قرار گیرند.

یکی از نکات مهم و مثبت کتاب؛ آوردن نام کتاب‌هایی است که نسخ خطی آنها ارزشمند است و گویا بسیاری از آنها در گذشته، از کشور خارج شده‌اند و امروز در موزه‌های دیگر کشورهای دنیا نگهداری می‌شوند. هم‌چنین آوردن نمونۀ نثر آنها، می‌تواند سبب آشنایی بیشتر و بهتر خوانندگان، با آن کتاب‌ها و جذب علاقه‌مندان به مطالعۀ آن کتاب‌ها شود.

و نکتۀ دیگری که لازم به ذکر است؛ آشنایی بالای نویسنده به موضوع مورد بحث کتاب، یعنی کتاب‌های خطی و نام و نشان آنها است که در خور تقدیر است. در مجموع کتابی قابل توجه است و اطلاعات خوبی در بارۀ مقطعی مهم از تاریخ معاصر ایران عزیز، در اختیارمان قرار می‌دهد.
      
141

18

(0/1000)

نظرات

من خیلی این کتاب دوست داشتم
1

1

درود و خداقوت
بله این کتاب با وجود نقدهایی که به آن وارد است، کتابی خواندنی و مفید است و من از خواندنش پشیمان نیستم و از آن لذت بردم و به دوستان هم توصیه‌اش می‌کنم. مانا باشید. 💐🙏 

0