یادداشت نرگس عابدی

        [لبخند عمیق، طولانی]

-نبااااااااایدددددددد ناامید شد. بااااااایدددددد ادامه داد. چون زندگی ادامه داره. بعد یکم استراحت و خستگی در کردن باید دوباره از سر گرفت. 

حتما بخونید و آروم آروم بخونید و خوب بجوید با استخون ها و پوست‌ش، بذارید کار خودش رو بکنه.چون خیلی خاصیت داره :))))))) 

اول اینکه باید بگم خوشحالم ترجمه‌ی کسایی‌پور رو خوندم. من دریابندری رو نمیشناسم و ترجمه‌ای هم ازشون نخوندم اما از صحبت‌های  مترجم که در ابتدا و انتهای کتاب، فروتنانه ازشون یاد کردند فهمیدم مترجم بزرگی هستند. ولی بازم خوشحالم که ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور رو خوندم به همان دلایلی که در انتهای کتاب نقل کردند. در عین حال مشتاقم که برای بار دوم، کتاب رو با ترجمه‌ی  دریابندری بخونم. 

دوم اینکه خوشحالم که کتاب از نشر هرمس بود. 
 بخاطر نقاشی‌های اسلاوا شولتز. که نه شکوه کتاب رو کم می‌کرد، نه اغراق داشت. اثری هنری درون یک اثر هنری دیگه :)) 
و بخاطر بوی اصیل کتاب. 
 شاید خنده دار باشه ولی صفحات کتاب بوی خوبی داشت. :) 
بوی کتاب میداد!
 نه چوب! نه رنگ! نه کاغذ سفید! نه بوی مصنوعی! نه! 
همون عطر مطلوبی که آدم از یه کتاب انتظار داره...
که شريفه. که اصيله. 
"باور کنید برای اینکه مطمئن باشم به حرفم حدود ٢٠ جلد کتاب  رو نفس کشیدم  تا ببینم این عطری که من حس کردم از علاقه‌ام به کتابه یا واقعیه... :)"
فقط کاش هرمس این سبک طراحی جلد رو کلا تغییر بده در کتاب‌هاش =) 

و سوم و بزرگ‌ترین خوشحالی‌م از این داستان و البته نویسنده. 
آقای همینگوی =)))))))))))
دقت و ظرافت  در توصیف دریا و ماهی شکارشده و صید و و و، من رو تا انتهای کتاب به این تصمیم رسوند که همینگوی قطعا در برهه‌ای از زندگی ماهی‌گیر بوده. و اگر متن آنتونی برجس در انتهای کتاب رو نمیخوندم، نمیفهمیدم که اینطور نبوده و برای نوشتن کتاب، ساعت‌های طولانی‌ای رو برای نحوه صید نیزه‌ماهی  صرف کرده :) 
و به قول برجس "نویسنده باید همان قدر از دنیا سررشته داشته باشد که از کلمات. " 
(البته اولین بار نیست که نویسنده‌ای شگفت زده‌م میکنه. با نوشتن متنی پرجزییات بدون تخصص و بدون سال‌ها تجربه... 
ولی نشد که یادداشتی بنویسم. شاید در فرصتی مناسب .) 


خود داستان؟ 
نمیدونم چطور بگم. هرکس ممکنه یک برداشتی داشته باشه از کتابِ مبدعِ نظریه‌ی کوه یخ :) 
من برداشتم همونی بود که اول نوشتم با هزاران حس و برداشت ریز و درشت دیگه. 
که در ابتدای کتابم حتما می‌نویسم و در دفترخاطراتم... 

لازمه دوباره بگم که حتما بخونید و آروم آروم بخونید و خوب بجوید با استخون ها و پوست‌ش بذارید کار خودش رو بکنه.چون خیلی خاصیت داره :))))))) 
      
195

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.