یادداشت яσвεят
1404/3/25

داستان شاون و جورجیا میسن از همون خطوط اول با هیجان و شور خاصی تعریف میشه جوری که تو نیز سه ترک موتور کراس نشستی و داری از دست یک سری زامبی فرار می کنی .. ویروس کلس آمبرلی به زیبایی به تحریر دراومده اگر بگویم همانند یک سریال حتی دقیق تر کتاب به جلو میره خالی از لطف نیست. تجهیزات پیشرفته ای هم برای تشخیص این ویروس وجود دارند مثلا خانه ای که در ابتدا می خواستن وارد بشن با استفاده از فرمان صوتی ، مردمک چشم و آزمایش خون را بررسی می کرد تا هر گونه آلودگی و زامبی به داخل نفوذ نکنه جالب بود که کاراکتر ما مشکل گشادی مردمک هم داشت و سیستم این رو نقص تعریف میکرد همیشه... پس :) ؟ پانویس ها و اصطلاحات نیمه تخصصی و گاهی تخصصی کامپیوتر و برق مخابرات بیشتر ترغیبم می کرد برای داستان یعنی زامبی و کامپیوتر مگه داریم دو موضوع جذاب برای یک گیک geek ادبیات گفتاری کتاب هم خیلی خودمانی و خیابانی در سطح خوبی بود به طوری که اصلا احساس خستگی نمیکنی از همه ی اینها مهم تر حذفیات نداریم و این رو به هنگام خوندن خودتون بعدا درک خواهید کرد جلوه ای بی رحمانه حتی زمانی که ==> «همکار و هم تیمی خودت دچار این ویروس میشه هم قابل تامل بود» از اینجا به بعد چون درگیر شرایط جنگ شدیم روایت متفاوتی از ادامه ی کتاب دارم تقریبا توی این چند روز تحولات منطقه ، روند خوندن کتاب هم کمتر شد و استرس و اضطراب همواره با خبرمایه جلو می رفت اسنرس و لحظه ای که با خبرمایه تموم بشه شیشه ی عمرم :) در نهایت خیلی خوب بود و منتظرم بی صبرانه که ادامه ی اون ترجمه و منتشر بشه .
(0/1000)
امیرمهدی دماوندی
1404/3/25
0