یادداشت 𝙷𝚘𝚖𝚊 𝚃𝚊𝚟𝚘𝚞𝚜𝚒𝚊𝚗

        امروز کتاب مسخ از فرانتس کافکا رو تموم کردم.
یه داستان کوتاه، تلخ و عمیق که هنوز ذهنم درگیرشه.
میشه گفت سبک داستان سوررئال بود؛ یه واقعیتِ غیرممکن، اما کاملاً پذیرفته‌شده...
کافکا توی این داستان از تنهایی، طرد شدن، و بی‌ارزشی حرف می‌زنه.
حس می‌کنم زندگی گرگور سامسا خیلی شبیه زندگی خود کافکاست...
و واقعاً دلم برای گرگور سوخت.
      
71

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.