یادداشت مریم علویان
1402/6/19
این داستان برای من به سادگیِ "متفاوت دیدن اشتباهات" و "خلاقانه برخورد کردن با اشتباهات" و عبارات نظیر این نبود. من دختربچهای را دیدم (همان دخترک آخر داستان) که خودش را در رویایش نقاشی کرده بود. انگار تمام آن اشتباهات حین نقاشی، اشتباهات پیشپاافتاده و عمومی نبودند و اشتباهات یک نقاشِ کاربلد بودند که میدانست از هر تاش قلمش قرار است به چه برسد! اینجا بود که حس کردم با یک "خدا" در داستان طرف هستم که کارهایی شبیه اشتباه انجام میدهد و بعد به نظر میرسد درستشان کرده، اما حقیقت این است که از اول هم میدانسته چه چیزی را میکشد و آن "خودش و رویای خودش" بودهاست. ممکن است برداشت من از ابهام و کژتابی موجود در داستان آمده باشد، اما من گنگ بودن داستان را که پشتِ یک ظاهر جذابِ "متفاوت برخوردکردن با اشتباهات" پنهان شده، حرفه ای ندیدم. پایانبندی این اثر، با رو کردن ناگهانی یک "ید بیضاء" از خارج روال منطقی داستان، قصه را گرهگشایی کرد و کل جهان داستانی که ساخته بود را ویران کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.