یادداشت سمیرا علیاصغری
1401/8/14
آن آدمی که "سرشار از آن نوع عقل و شعوری بود که به حماقت نزدیک است"، تصمیم میگیرد از زندگی لذت ببرد و بعد هر کجا که میرود؛ از قضا دردسری و داستانی و ناکامیای. یاد آقای همسادهی مجموعهی کلاهقرمزی افتادم. زبانِ طنازِ گیدو موپاسان نقطهی قوت این کتاب است، مثل این عبارتها "سمت راست نمایندگانی از همشهریان کپکزده، جداشده از همسر، خشکیده در تجرد و کلافه از فرط انتظار، روبروی گروهی از همشهریانِ اصلاحکنندهی بشریت بودند که هرگز ریش و موی خود را کوتاه نکرده بودند". و پایانِ لنگ در هوا، به قدری که نمیشود گفت پایانی وجود داشته که ما دربارهی باز یا بسته بودنش حرف بزنیم، نقطهی ضعف آن. خب پس بخوانیم یا نه؟ به خواندنش میارزد، بله. :)
(0/1000)
نظرات
1401/8/22
درود خانم علی اصغری یادداشت خوبتان را مطالعه کردیم. باید کتاب جالبی باشد.
1
0
سمیرا علیاصغری
1401/8/15
0