یادداشت زینب
1403/11/1
«بله زندگیهایی هست که از غمگینترین کتابها هم غمانگیزترند. یک کتاب هرچقدر هم که غمانگیز باشد نمیتواند به غمانگیزیِ زندگی باشد.» داستان این مجموعه دربارهی دو تا پسربچهست، دو برادر دوقلو که مادرشون در زمان جنگ اونها رو به مادربزرگشون سپرده و رفته. مادربزرگ اصلا مشتاق دیدار این بچهها نیست و نسبت بهشون هم دلسوزی و محبتی نداره؛ پس بچهها تنهای تنها روزها رو میگذرونن و سعی میکنن با یک سری تمرینهای عجیب خودشون رو در برابر سختیها مقاوم کنن. شاید اولش بچههای عادی به نظر بیان ولی رفتهرفته با دیدنِ خشونت و تلخیای که جنگ و فقر به مردم داده، بچهها هم تصمیمات عجیب و حتی وحشتناکی میگیرن و کمکم میفهمیم که باید انتظار هر رفتاری رو ازشون داشته باشیم. کتاب اول یا «دفتربزرگ» نثر سادهای داره، چون دقیقا افکار و مشاهداتِ دو تا بچهست. ولی قضیه تو کتاب دوم و سوم فرق میکنه! داستان یکم معمایی میشه، و میفهمیم نباید به همهی خاطرات بچهها اعتماد میکردیم! پایان جلد دوم قراره یه علامت سوال بزرگ به جا بذاره و جلد سوم برای باز شدن گرههاست؛ برای فهمیدن اینکه چی واقعیت داشت و چی توهم بود، چی حقیقت بود و چی دروغ. به نظرم نویسنده خیلی خوب و با روش متفاوت خودش به اثری که جنگ، تنهایی، فقر و خیانت روی زندگی و روان انسانها گذاشته پرداخته. پیشنهادم هم اینه که اگه خواستید این سهگانه رو بخونید، بینشون فاصله نندازید و پشت سر هم بخونید که تو جلد سوم گم نشید:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.