یادداشت محمدماهان بوذری

اکلسیازوس و پلوتوس (مجموعه کمدی های آریستوفان)
        «آریستوفان با خلق نمایشنامه‌ی اکلسیازوس، نه تنها زن را در ردیف مرد قرار می‌دهد، بلکه او را شایسته‌ی تملک قدرت در جامعه می‌داند. در این نمایشنامه زنی آتنی به نام پراکساگورا، زنان دیگر را بر آن می‌دارد تا به هیبت مردان درآیند و با ورود به مجلس آتن، با صدور رأی علیه مردان، سردمداران حکومت را از میان خود برگزینند» [از متن کتاب]
به عنوان یک اثر کلاسیک، خیلی مدرن به نظر می‌رسید و این موضوع جالب توجه بود. شاید شبیه به یک مانیفست کمدی کمونیسم و بیشتر تفکر مزدکی باشه. در خلال اثر هم کاملا نگاه و دیدِ جامعه‌ی آتنِ اون زمان به زن رو می‌‌شه دریافت کرد و البته بدعتی که به نمایش گذاشته شده.
————————-
«نوع اندیشه‌ی اقتصادی آریستوفانیس نیز در کمدی پلوتس به نمایش درآمده. این اثر بیانگر تفکر آرمان‌گرایانه‌ی آریستوفانیس برای توزیع عادلانه‌ی ثروت میان شهروندان است» [از متن کتاب]
این اثر چه بسا مدرن‌تر از قبلی بود و و به نظرم بسیار هنرمندانه‌تر. محور نمایش و شخصیت‌ها بر پایه‌ی [شاید] یک حسن تعلیل شاعرانه و زیبا می‌گشت که تجلی‌شو بیشتر در شخصیتِ «فقر» به شخصه مشاهده کردم. به طور کلی مدینه‌ی فاضله‌ی آریستوفان رو تو این دو اثر می‌شد عناصرش رو دید؛ تا باقیِ نمایش‌ها چگونه باشه…
————————-
تا اینجای کار از لحاظ محتوایی، به نظرم این دو کمدی که خوندم بیشتر از اکثر تراژدی‌های کلاسیک آدم رو به تفکر وامی‌داره؛ به نظرم می‌تونه به خاطر این باشه که مسائلی که در کمدی‌های آریستوفان بهش پرداخته شده (که خیلی هم وجهه‌ی انتقادی، اجتماعی و سیاسی‌اش پررنگه)، بیشتر دغدغه بشر برای معیشت و زندگی روزمره‌اش باشه تا مسائل عمیق فلسفی. تفاوتِ دیگه‌ای که با تراژدی داره ساختار دیالوگاست که اصلاً طولانی و خسته‌کننده نیست اما شور و هیجان و صلابت تراژدی رو نداره. 
شاید کمدی باید جدی‌تر گرفته بشه!
      
587

14

(0/1000)

نظرات

قوی🔥

1