یادداشت sohaei ✨️

 sohaei ✨️

sohaei ✨️

1404/6/18

        بیماری؟موهبت یا نفرین؟
داستان با بیماری شروع میشه که کل کشور رو در گیر می‌کنه، افراد بزرگسال میمیرن و بچه ها با یه زخم و نشونه ای از بیماری جان سالم بدر میبرن، "بازمانده ها". که بین این بازمانده ها یسری افراد قدرت های خاص توانایی انجام یسری کار هارو دارن.
میدونم اینو نباید بگم ولی شروع داستان منو یاد تک تک مانهواهای تناسخی که خوندم انداخت و فقط کافی بود دختر داستان، آدلینا، بمیره و به زندگی برگرده تا واقعا به مانهوا بودنش ایمان بیارم🤣
این جنبه فانش بود، حالا جدا از شوخی شروع داستان شاید یه مقدار کلیشه محور باشه از نظر بقیه ولی در کل خوب بود.(بازم بگم شروعش)
روند داستان شاید تینیجری محسوب بشه بخاطر اینکه یه گروهی هست و هدف و این داستانا ولی سیر اتفاقات و حوادث جذابیت خاص خودشو داره، بعضی جاهاش قابل حدس نبود و پلاتش.....
میدونین فکر نمیکردم این بشه 🫠
حالا راجب شخصیت دختر بخوام بگم، کاملا خاکستریه حتی بیشتر از خاکستری تقریبا سیاه و این مورد بهترین چیز کتاب بود، آدلینا بخاطر قدرتی که داره یا گذشتش و یسری اتفاقات، چشمش رو روی اشتباه خودش یا بقیه نمی‌بنده، الکی رحم نمیکنه، از روی اشتباه و سوءتفاهم یسری خطا و اشتباه مرتکب میشه ولی سفید نیست و اینو دوست داشتم.
البته اینو بگم که همه اینجا خاکسترین انزو، ترن، دانته و رافائل و بقیه.... و حتی خواهر آدلینا، ویولتا 
اره دیگه همین باز بگم پلاتش جذاب بود و احتمالا پشت سرش جلد دوم رو شروع کنم....

🔖وسط داستان کجا دنبال بریده باشم آخه (داستان مهم تر بود تا دنبال این بگردم)

پایان کتاب/کتاب‌فروشی ۱۴۰۴

نمره ۴.۵از۵ 🌟
      
33

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.