یادداشت

Crazy rich Asians
        سلامي دوباره...

خب واقعيتش اينكه من گول فيلم قشنگ اين كتاب رو خوندم و بعدش كتاب رو خريدم و شروع كردم خوندنش :))
كه واقعا حس ميكنم بزرگترين اشتباهي بود كه توي عمرم سر كتاب خواني‌م اومده...

ميخواستم همون روزي كه تموم كردم ريويو بنويسم ولي خيلي عصبي بودم و تصميم گرفتم حداقل يك روز از تموم كردنش بگذره بعدش بيام درباره ش حرف بزنم...

خبب، اهم اهم..
اين كتاب درباره ي دو زوج چيني / سنگاپوري هست كه بعد از دوسال قرار گذاشتن، پسر داستان (نيك) تصميم ميگيره (ريچل) رو ببره سنگاپور تا با خانوادش اشنا بشه..
اولين نقطه ي منفي داستان، شخصيت پوچ و بي روح ريچل بود كه خورد تو ذوقم.. ريچل توي كتاب يه فرد بي‌خوده واي من خيلي خوبم، شماها قدرم رو نمي‌دونيد، من بهترين دوست دختري هستم كه نيك تاحالا داشته بود، ولي توي فيلم اين شخصيت دقيقا مثل سنش بزرگتر و عاقلانه تر رفتار ميكرد، واكنش هاي خوبي نشون ميداد و هيچ جا عقب نمي‌كشيد و از خودش دفاع ميكرد.
دومين نقطه ي منفي هم نيك، شخصيت مذكر داستان بود. وقتي ادم خرپول باشه، از مشكلات خرپولي خودش آگاهه. ولي نيك كاملا بي پرده و با پررويي كامل (به نظرم) آخر كتاب ميگه كه آخ اگه من ميدونستم ريچل قرار بود انقدر درد و عذاب رو تحمل كنه هيچوقت نمياوردمش سنگاپور!!! (توروخدا منو عذاب نده!)
سومين نكته ي منفي پايان بندي بدي كه داستان داشت. كتاب پايان باز داره كه تو مثلا مشتاق بشي براي كتاب دوم و سومش و اين موضوع واقعا روي مخ من بود :)) اخه چرا؟ (يه چيزي ميگم بين خودمون بمونه، ولي متاسفانه نويسنده اينجا هم خيلي زرنگ عمل كرده و من احتمالا كتاب دوم رو بخونم و عصبي تر بشم)
كلا اين كتاب يه داستان الكي سيندرلايي داشت كه من به زور دوستاره دادم، اونم فقط به خاطر شخصيت اَستريد كه واقعا پسنديدمش و مشخص بود نويسنده ي اين كتاب يا واقعا روي شخصيت سازي استريد زمان و فكر گذاشته يا شانسا يه شخصيتي رو خلق كرده كه واقعا از هوش خوبي برخوردار بود..

همين ديگه، كتاب دوم رو هم احتمالا بخونم و بازم ميام غرغر كنم :)
باي
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.