یادداشت محدثه شعبانی
1403/11/13
وقتی کتاب رو شروع کردم، حس میکردم دارم یکی از بیمزهترین کمدیهای خارجی رو میبینم و میتونستم تمام صحنهها و فضاها رو تو ذهنم شبیه فیلمهایی بسازم که ازشون متنفرم. بنابراین مطمئن بودم که بعد از یک یا نهایتا دو فصل کتاب رو برای همیشه میبندم و باید بگم به سلیقهی کسایی که این کتاب رو جزء پرفروشهای نیویورکتایمز کرده بودن، لعنت فرستادم... اما باورم نمیشد که از یه جایی به بعد انقدر مشتاقانه ادامهش بدم و از همه عجیبتر اینکه آخر کتاب بهزور جلوی اشکم رو بگیرم... من حالم از مردهایی شبیه اوه بهم میخوره. من هیچوقت نمیخوام سونیا باشم. زندگی با آدمی مکانیکی مثل اوه برای کسی به انعطافپذیری من زهرماره. اما از وسطای کتاب اوه رو دوست داشتم. و حتی میتونم بگم که خیلی خیلی دوستش داشتم. به نظرم این کتاب قابلیت داره آدما رو متقاعد کنه که آدمآهنیها هم میتونن قلب داشته باشن
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.