یادداشت نوید نظری
1403/6/17
3.7
142
کتاب، روایت بیم و امیدهای یک جوان نورس و در آستانه بلوغ است. بلوغ جنسی، بلوغ فکری و عقلی و حتی بلوغ اجتماعی. متن کتاب پر است از خردهگیری و ایرادهای رایج نوجوانان به سنتهای درست و غلط جامعه! همان چیزی که مختصات زندگی نوجوانی است؛ زندگی که نوآوری دارد و هنجار شکنی؛ چه اینکه نفرتها عمیق نیست و در بسامد رویدادهای زندگی تبدیل به دلتنگی و حتی محبت میشود. نوجوان به همه بزرگسالان بدبین است حتی معلمی که او را دوست دارد و سرنوشتش را دنبال میکند! هرچند بدبینیها گاهی تنها تا زمان ترک آن افراد ادامه مییابد. نوجوان در ابر مشکلات و ناهنجاریهای جامعه امریکایی (نیویورک) خود را آزمند مهاجرت میبیند! مهاجرت به غرب دور! به ناشهرها و زندگیا ی دور از مردمان!شهرها! مدرسه و حتی کسب و کار او در این سفر میخواهد تنها یک نفر را با خود ببرد اگر ببرد! همان حسی که سفر و رفتن را در او برانگیخته میکند تا خودش را حفظ کند جایش را به ماندن میدهد تا نونهالان را حفظ کند. او میخواهد نونهالان را مصونیت ببخشد از تندباد زشتیهای جامعه که اگر توفان کند کودک و جوان نمیشناسد. او خود را مسئول سلامت و نشاط و خندهها و بازیهای کودکان میداند؛ چیزیکه بزرگسالان از خود او دریغ کردهاند. مرگ نیز در نظر او جلوه جالبی دارد؛ مرگ را نیستی نمی داند برای مردگان چه اینکه با مردگان رابطه دلی دارد اما برای خود نیستی میداند و غربت. این حسی است که از یک باور الهیاتی بر میآید؛ عظمت و حیات مضاعف روح بر انسان و ترس از تغییر مکان! سازشکاری او نه از پخمگی که از درک متفاوتش از پدیدههای اطراف نسبت به همسالان است. تردید او در انجام دادن کارهایی که دوستشان دارد مثل زنگ زدن به یک دوست قدیمی و کمایراد نیز، بیش از آنکه ناشی از تردید و سستی باشد از همان درک و باورهای قلبی او سرچشمه دارد. حرف نویسنده این است نوجوانان را تنها نگذارید اگر بگذارید کودکان هم تنها خواهند بود و اگر باشند ما جامعهای از تنهایان خواهیم بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.