یادداشت hanieh

hanieh

1403/2/31

قصر آبی
        

"قلعه آبی" داستان شجاعت، پیدا کردن قدرت درونی برای مبارزه با ترس، رو به رو شدن با زورگویی و ظلم خانواده، پیدا کردن زندگی و زندگی کردن به سبک و سیاق خودمون، و در نهایت، التیام یافتن با کمک طبیعت و عشق هست. 

داستان ساده‌ست، شاید زیادی ساده، ولی به هیچ وجه جلوی رسوندن پیام قوی امید رو نمی‌گیره. تو این روزهای سخت، لحظاتی پیش می‌آید که با ناامیدی از بهتر شدن اوضاع، شجاعتمون رو از دست می‌دیم. 

تو این لحظات ناامیدی، ولانسی استرلینگ بهمون امید می‌ده تا تو دل سختی‌ها به سفر زندگی ادامه بدیم.

کاری که این داستان ساده با پیام قدرتمندش با من کرد، با هیچ کلمه‌ای قابل وصف نیست. هم بهش خندیدم و هم گریه کردم. 

به ندرت پیش میاد یه کتاب بتونه احساسات متضاد رو تو آدم برانگیزه. 

همچنین منو از این واقعیت سنگین، از این زندگی روزمره و محیط‌های بسته به قلمرو جادویی طبیعت با منظره‌ی نفس‌گیر دریاچه، بکر بودن جنگل و فضای دلنشین آرامش و وحدت برد. 

گاهی اوقات، کتاب‌ها قدرتی برای التیام دارند که هیچ چیز دیگه‌ای نداره. روحیه‌بخش هست و آدم رو خوش‌بین‌تر می‌کنه. "قلعه آبی" هم جزو همین دسته کتاب‌هاست. 

شاید حال و هوای فعلی‌ام باعث شده یه حس قوی نسبت به این کتاب داشته باشم، ولی صادقانه بگم، عاشقش شدم. 

حس می‌کنم تو یه زمان درست این کتاب رو خوندم، زمانی که نیاز داشتم به یاد بیاورم با وجود هرج و مرج کنونی، هنوز امید به روزهای بهتر و شادتر وجود داره.

      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.