یادداشت عطیه عیاردولابی
1402/6/29
3.8
4
یه کتاب کوچیک هشتاد صفحهای که قاعدتا یک الی دو ساعته باید تموم بشه. ولی نشد! حداقل من نتونستم سریع تمومش کنم. چرا؟ فکر کنم اگه بخوام توصیفش کنم باید بگم کتابش مثل باتلاقه. همینطوری که داری میخونی یهو به خودت میای میبینی غرق افکارت شدی. در نتیجه باید مثلا دو صفحه بری عقب و از اونجا که آخرین بار حواست پرت شده رو دوباره بخونی. تمام این هشتاد صفحه واگویههای یه دختر نوجوان ژاپن دهه ۴۰ میلادیه. دختری که به شدت احساس تنهایی میکنه، خواستهها و امیالش امکان بروز ندارن و باید به خاطر خوشامد دیگران ظاهرسازیها و تعارفهای زیادی داشته باشه. این دورویی اجباری دختر رو عذاب میده و فکر میکنه دختر بدیه. واقعا باید به دازای دست مریزاد گفت که یه روز کامل یه دختر نوجوون رو یه نفس با منراوی و واگویه و بدون دیالوگ خاصی پیش برده و از طرفی حرفهاش هم بدجور درسته. واقعا اگه یه روز همت کنیم و همه واگویهها و احساسها و نظراتمون رو بنویسیم چه حرفها و حتی نظراتی فلسفی ارائه خواهیم داد!؟ دوست دارم درباره اوسامو دازای هم چیزکی بنویسم. من چند سال پیش یه انیمه میدیدم به اسم "سگهای ولگرد بانگو". خیلی انیمه خاصیه با پیامهای فلسفی. شخصیت اصلی این مجموعه مرد جوونیه به نام "دازای" که دائم میخواد خودکشی کنه اما هیجوقت موفق نمیشه. اولین صحنه آشنایی ما با دازای زمانیه که تو رودخونه داشته غرق میشده و یکی دیگه از شخصیتهای انیمه نجاتش میده. یه بار با یکی از دوستان داشتیم درباره این انیمه حرف میزدیم. برای درک بهتر شخصیت دازای تو گوگل گشته بود ببینه تو فرهنگ ژاپن چه معنی و مفهومی داره. تو جستجوها به همین اوسامو دازای نویسنده معروف ژاپنی رسیده بود. دازای نویسنده از دبیرستان چندین اقدام به خودکشی ناموفق داشته تا بالاخره تو ۳۸ سالگی همراه با معشوقهاش خودش رو تو رودخونه غرق میکنه و این بار به آرزوش میرسه. دازای انیمه انگار در ادامه دازای نویسندهاس و از همون رودخونهای که پریده تا بمیره، نجات داده میشه. اگرچه خودکشی از هر لحاظ مذمومه، اما این قدردانی و بزرگداشت نویسندههاشون برای من خیلی جالب بود. البته این نکته رو هم باید در نظر داشت که خودکشی تو فرهنگ ژاپن عمل ناپسندی نیست.
(0/1000)
1403/2/30
0