یادداشت محراب اندیشه‌ها

شهید علم - دفتر اول: دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری در آینه خاطرات
دکتر حتی ج
        دکتر حتی جبهه هم رفته بود ولی پس چندین سال شهید میشوند.

امروز داشتم به این فکر میکردم که خدا چطور رزق ( که انواعی داره،  از شهادت تا چند دونه خرما که آقای عسگری همسایه طبقه بالا پنجشنبه ها به نیت درگذشتگانشون خیرات می‌کنه) میده...
یاد داستان ملانصرالدین افتادم که سه نفر اومدند پیشش و ازش خواستند که این پنج تا سیب رو بین ما سه نفر تقسیم کن
ملانصرالدین گفت میخوایید بر اساس نظر خودم تقسیم کنم یا مثل خدا تقسیم کنم ؟
گفتند خب معلومه مثل خدا
ملانصرالدین هم به اولی چهار تا سیب داد ، به دومی یکی و به نفر آخری یه پس گردنی زد🤣

ولی جدای از شوخی 
خداوند بر اساس خیر و صلاح ما نعمت هایی که ما لازم دارم «به وقتش» بهمون میده و چیزی که باعث حسادت ما به بقیه میشه کوته بینی مونه 
شاید خدا دو روز دیگه دو ماه دیگه یا اصلا دو سال دیگه چیزایی بهتری رو برام در نظر گرفته باشه یا اصلا من که محدود به این دنیا نیستم فقط من ابد در پیش دارم ، خدا هم که عادله ، پس مطمئنا من قرار نیست بی نصیب بمونم فقط لازمه صبوری کنم 😁

حالا سید بحث اینه هرکی قوانین بازی رو بهتر بلد باشه بهتر بازی می‌کنه 😅
چند وقته تو ذهنم این فکر که بشینمو سنت هایی الهی مثل شکرگزاری، صبوری، استدراج، و... رو یاد بگیرم که با آرامش بیشتری حرکت کنم ، شناوره ؛ دوست دارم یه کتاب خوب تو این زمینه پیدا کنم، البته که قرآن این سنت ها رو گفته ولی به صورت مشروح .
      

2

(0/1000)

نظرات

قلم خوبی ام داری سید جون _`
1

0

خودم به بار دیگه یادداشتمو خوندم؛ یادم رفته بود 😬🫠 

0