یادداشت سید علی مرعشی

                روز و شب یوسف
محمود دولت آبادی نام و آوازه بلندی دارد و مانند هر نویسنده دیگری که چنین محبوبیتی یافته، برای ورود به دنیای او باید کم کم به این سد ابهت و دیوار بلند رخنه کرد، طعم قلمش را چشید و زیستن در جهانش راتجربه کرد‌. این دومین اثری از دولت آبادی است که می خوانم تا پیش زمینه ای باشد برای ورود به وادی "کلیدر".

اصل این ایده که برای ملموس کردن درک اضطراب درونی یوسف این جوان گسسته از عالم بیرون از "سایه" بهره برده، به طرز شگفت آوری بجا و مناسب است. توصیف حالات روان شناسانه ای که حتی گاهی سخن گفتن از آنها دشوار می نماید به برکت ادبیات غنی و بلندنظرانه این نویسنده ممکن شده اند.

اگر بخواهم به مادری حال و روز پسرش که تازه به بلوغ رسیده را توضیح دهم حتما از این کتاب نام می برم. مگر می شوداز این بهتر  اضطراب، توهمات، ترس، حس گناه، میل به مردانه دیده شدن و استقلال و... را به گوشت و پوست مخاطب رساند؟ انتهای داستان و رقص کلمات در ید توانای نویسنده، رخ ما را با لبخندی آمیخته به تحسین مزین کرد.

پ.ن: به شخصه در ادامه مسافرت شبانه با اتوبوس و حس و حال عجیبی که بر او می گذرد انتظار  کودکانه ای داشتم که شیشه ها هم مه آلود شوند، چراغ کم سوی کابین قطع و وصل شود و مرگ خوارهای رولینگ پرواز کنان به یوسف نزدیک شوند!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.