یادداشت فاطمه رجائی
3 روز پیش

چشمت شبیه بیتهای حضرت صائب هر بار جذبم میکند با اینکه تکراری است رنج بیابان دیدن و با کوه جنگیدن ... عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری است حال مرا هرکس که میپرسد، بگو:« خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخمها کاری است» عاشقانههای کتابُ دوست داشتم✨ بخشهایی که برای امام زمان(عج) و اهلبیت (ع) سروده شده، دلچسب و زیباست ...💛 عزیز فاطمه! این آرزوی قلب من است که دستهای تو را توی دسترس بکشم و مسجدی بکشم مثل جمکران خودت به روی منبر مسجد تو را سپس بکشم ... بیا و قلب مرا دور کن از این دنیا مدد بده که خطی روی این هوس بکشم هوای شهر، نفسگیر میشود بیتو چگونه بیتو، عزیزدلم، نفس بکشم؟ 📖 کتابُ به صورت الکترونیکی خواندهام؛ به همین دلیل این ابیاتُ اینجا یادداشت کردهام. پیشنهاد میکنم شما کتاب را بخوانید.🌱 بر سرت جنگ است و من با دست خالی آمدم امتیازی هم اگر دارم، همین بیلشکری است گریه کردم در غمت، چشم جهانی خیره ماند پس نمای چشم با آیینهکاری بهتر است طوفان بکن، مرا بشکن، دل نمیکنم دریا تمام هستی دریانوردهاست جای گلایه نیست اگر درد میکشیم صد قرن آزگار همین رسم مردهاست دلیل غیبت تو اشتباههای من است چقدر جای من آقا تو امتحان بدهی؟ وضو گرفتهام از اشک چشم و منتظرم خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی چشم زخمت نزند دشمن کافر، عباس! گوش شیطان کر، همصولت بابا شدهای از مشک تو یک شعبه ز کوثر جاری است لطف حق بوده به ما، اینکه او سقا شدهای آب از هیبت عباسی او میلرزید که چرا در پی رودی، خود دریا آمد چهارده مرداد ۱۴۰۴/ هفدهمین یادداشت تابستان
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.