یادداشت زهرا توکلی
1404/1/10
خییییییلی غمانگیز بود. داستان دو کودک یتیم که در روزگار نداری زندگی میکردند و مجبور بودند در مزرعهٔ کشاورز میرا کار کنند تا روزی که در راه مدرسه پرنده قرمزی را میبینند و با دنبال کردن او به مرغزار آفتابی میرسند. جایی که همهٔ بچهها آنجا شاد هستند و مادری دارند که برایشان غذای خوشمزه میپزد. اما آنا و متیو مجبورند پیش از زمان دوشیدن گاوها به مزرعه برگردند. بالاخره فصل تعطیلی مدرسه نزدیک میشود و خواهر و برادر تصمیم می گیرند دیگر به مزرعه میرا برنگردند و در مرغزار آفتابی بمانند... به نظرم مناسب بالای نه ده سال.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.