یادداشت مریم مهدی زاده
1402/4/30
در حین خوندن کتاب، بعضی نکاتی که به نظرم می اومد رو در قسمت گزارش پیشرفت مطالعه می نوشتم ولی دوباره کوتاه اینجا می نویسم و البته با چند جمله اضافه تر کتاب رو دوست داشتم. ورودش به بحث قشنگ بود و کودکانه و هیجان انگیز، کاراکتر بزغاله رو دوست داشتم، کاراکتر بامزه ای که فضای داستان رو جذاب کرده بود و حضورش لطمه ای به داستان نمیزد. شخصیت پردازی نسبتا خوبی داشت و اول کتاب هم شخصیت ها رو با عکس معرفی کرده بود. فقط قصه ی دو خواهری که در اول داستان معرفی شده بودند در اوایل داستان رها شد و تا آخر داستان اثری از آنها ندیدیم بدون هیچ توضیحی!!! بعضی جاها جاافتادگی کلمات داشت. خلق اتفاقات فرعیِ قابل باور و جذاب برای مخاطب در مسیر اصلی داستان رو دوست داشتم. نویسنده رسالت خودشون رو بیان آنچه که در آخرین حج پیامبر ص اتفاق افتاده بود قرار داده اند و به نظرم تقریبا موفق بودن. در قالب داستان تلاش شده بود مفاهیم تربیتی هم گنجانده بشه که بعضی جاها خیلی گل درشت شد و شاید برای گروه مخاطبی که نویسنده در نظر گرفته نوع بیانش کمی ثقیل باشه. گروه مخاطب مورد نظر نویسنده رو شاید بشه با تصویرگری کتاب، شخصیت ها و گفتگوی بین آنها و سادگی متن کتاب دریافت. متاسفانه فرصت نکردم صحت گزارش های تاریخی که ظاهرا نویسنده از اونها استفاده کرده در منابع تاریخی پیگیری کنم ولی در آینده که فرصت بیشتری داشتم ان شاءالله این کار را خواهم کرد و یادداشتم را به روز می کنم. ولی قضیه تقسیم غنائم خیلی به چشمم آمد. اگر منظور نویسنده همان اعتراض مردم به تقسیم غنائم سریه یمن باشد، در منابع متقدم برای سریه امیرالمومنین (ع) به یمن دو تاریخ ذکر شده که ظاهرا قول مورد قبول شیعیان سال هشتم هجرت است نه در حجه الوداع. طبق نقدهایی که به این تاریخ هست، علت اینکه بعضی افراد زمان این سریه را همزمان با حجه الوداع می دانند، توجیه سخنان پیامبر اکرم در غدیرخم درباره راضی کردن معترضان تقسیم غنائم از علی (ع) است نه اعلام امامت ایشان و ابلاغ آنچه که خداوند بر پیامبر (ص) تکلیف کرده بود. متاسفانه فهرست منابع هم نداشت که بفهمیم این گزارش رو از کدوم منبع نقل کرده اند. به نظرم خوب است داستانهای تاریخی فهرست منابع داشته باشد. هر چند که می دانم انتظار زیادی است و اصولا با منظور و ماهیت داستان و رمان شاید تطابق نداشته باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.