یادداشت سمانه بهگام

سمانه بهگام

سمانه بهگام

8 ساعت پیش

        مهمترین چیزی که ژاپن در جنگ جهانی دوم از دست داد، روایت خودش بود:  روایت ملتی سرسخت، وطن‌پرست، فداکار، مقتدر و متحد در برابر دشمن.  نمونه معتبرش؟ همین کتاب. بجای اینکه یک ژاپنی روایت دست اولی از آن «نور شدید بی‌صدا » بدهد، جان هرسی از فلوریدای همان کشوری که بمب اتم بر هیروشیما انداخته، می‌آید و این کار را می‌کند!
از نظر قالب، کتاب فوق‌العاده بود؛ یک الگو قوی برای گزارش روایی. کتاب به من قدرت گزارش روایی را نشان داد.  اینکه چطور می‌شود با یک چیدمان درست و حرفه‌ای، با تنظیم ماهرانه مصاحبه‌های واقعی، ژاپن را مقصر فاجعه هسته‌ای جا زد!  
مقصر همان زن و کودک سراپا سوخته‌ایی‌اند که عریان توی خیابان‌های آتش گرفته، آنقدر دویدند تا مردند. همان  سیزده‌هزار و هشتاد و سه نفری که هرگز پیدا نشدند. غیر از آن چند صد هزار کشته‌ و زخمی‌ و مریض‌های تا ابد تاول به بدن! همان سربازهایی که  از گرمای انفجار، چشمان‌شان آب شد و روی پیراهن‌هایشان ریخت.  
اما کاش روایت تحقیر همین‌جا تمام می‌شد.  کنفرانس «هیروشیمای جدید چگونه باید باشد» را  ستوان مونتگومری جوان ، از کالامازوی آمریکا مدیریت می‌کند و  راهی که جلوی پای  خانم ناکامورا برای زنده ماندن خودش و بچه‌هایش می‌گذارند چیست؟ اینکه برود خدمتکار قوای اشغالگر شود!
اما جان هرسی و من و بازماندگان بمباران اتمی، با سوال انتهای کتاب تنها ماندیم. چرا آمریکا از انتشار آمار علمی مربوط به قدرت بمب  ابا داشت؟ چرا کوچکترین اشاره به آن در نشریات علمی ممنوع بود؟ چرا چاپ کتابچه‌های کوچک ژاپنی، درباره وزن و نوع و چگونگی انفجار به مسئله امنیتی آمریکا بدل شد؟
 آفرین! چون روایت هسته‌ای باید مال ارباب باقی بماند: مرعوب‌کننده،
 غیرقابل دفاع 
و سلاحی برای تسلیم بدون قید و شرط هر کشوری که بردگی آمریکا را نپذیرد.
آمریکا توی ایران نه دنبال اورانیوم، که دنبال افسانه شکست‌ناپذیری‌اش می‌گردد. خیلی حس عجیبی است که شیشه عمر دیوی،  در دستان تو باشد‌.
      
9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.