یادداشت رضا میلانلویی

        اقدام نشر افق در چاپ کتاب‌های کلاسیک در قالب مجموعه‌های مختلف قابل ستایش و تقدیر است اما نمی‌فهمم چرا این اقدام خوب و به شدت دوست‌داشتنی را با کوتاه کردن و خلاصه کردن آن‌ها به لکه‌دار کرده است! کتاب شاهزاده و گدا یکی از آن لکه‌های ننگ است برای این مجموعه، چرا که داستان و نوشته اصلی مارک‌ تواین را تبدیل کرده‌اند به بریده بریده‌هایی جدا از هم و اغلب موارد کوتاه و خلاصه که اصلا حس کتاب را به مخاطب منتقل نمی‌کند؛ تو گویی که فقط قصد کرده‌اند که اطلاعاتی کوتاه و چکیده از کل مطلب و اثر به مخاطب بدهند و  او را آگاه کنند که بله چنین کتابی هست.

همانطور که گفتم حس غرق شدن در کتاب و همراهی با شخصیت‌ها که حسی ساده و ابتدایی در هنگام خواندن کتاب است اصلا به شما دست نمی‌دهد. نمی‌فهمید چطور شاهزاده و گدا داستان‌شان به هم پیوند خورد و کی دوباره بهم برگشتند. کتاب روی دور تند است و به شما سیاهه‌ای می‌دهد از مقدار مختصری اطلاعات و بس.

خود اثر اما بسیار پرمحتوا است. نویسنده در میان صحبت‌های اقوام، گروه‌ها و طبقات مختلف به فضای زندگی، فضای فکری و حتی نوع رفتار‌های آن‌ها نیز اشاره می‌کند و به خوبی توانسته این افراد را برای یک خواننده قرن بیست و یکمی تمیز دهد و حتی نشان دهد که چگونه ظلم و ناعدالتی بر آن مملکت سایه انداخته است؛ این تصویرسازی یکی از شیرین‌تر قسمت‌های این کتاب است.

برای مثال در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: مردم گفتند مادرم جادوگر است و قاضی او را محکوم کرد که‌ زنده زنده در آتش بسوزد. آفرین بر قوانین انگلستان که او را از جهنم انگلستان نجات داد!

در این متن شدت انزجار مردم از انگلستان آن زمان و همچنین خرافات‌زدگی مردم و حتی افراد داخل در حکومت و دربار همچون قاضی نیز مشخص می‌شود و این هنر نویسنده است که این‌ها را در قالب گفت‌و گو و همچنین تاریخچه افراد مختلف نقل می‌کند که خواننده باید آن را از میان متن واکاوی و جستجو کند، نه اینکه مستقیم و بی پرده با آن مواجه شود.

پ.ن: هرچقدر گشتم، نتوانستم نسخه کامل و کوتاه‌نشده این کتاب را پیدا کنم؛ شما نشر و یا سایتی را سراغ دارید که کتاب همراه با متن کامل آن‌ها را به فروش گذاشته باشد؟

      
12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.