یادداشت سیدطٰهٰ ربیعی

        «...آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دونفر را از پا در می آورد
سرباز
و دختری که در سینه اش می‌تپد»
- با خواندن این رمان پیش‌ از همه چیز یاد این شعر از خانم مریم نظریان افتادم. که البته انگار اگر بعد از خواندن هرس بخواهیم این شعر را بنویسیم، باید بیش از این‌ها توجه کنیم، آمار کشته‌های جنگ بسیار اشتباه‌تر از این صحبت‌هاست خانم نظریان! جنگ می‌تواند تمامی افراد یک خانواده ۶ نفره را کشته باشد و در آمار تنها نام یکی از اعضای این خانواده به عنوان کشته نوشته شود. تا آخر‌های داستان من نمی‌توانستم ربط بین اسم رمان و داستان را بفهمم. تا آخر، زمانی که همه چیز تمام شد و همه چیز را برایم مرور کردم و به آن فکر کردم، بله جنگ زندگی‌ها را، خانواده‌ها را و خیلی چیزهای دیگر را هرس می‌کند. 
.
درباره داستان، باید بگویم کشش بسیار خوبی دارد. حتی به نظرم این رمان از رمان قبلی خانم مرعشی درخشان‌تر بود و استحقاق بیشتری برای بردن جایزه‌ی جلال را داشت. داستان چند گره اصلی در ذهن خواننده ایجاد می‌کند و به مرور و آرام آرام گره‌ها را باز می‌کند. چند صحنه‌ی فوق سینمایی و تراژدیک دارد، (مثل صحنه‌ی پاکسازی حیات از قورباغه‌ها و نگاه تهانی) و البته شاید تنها ایرادی که بتوانم بگیرم این باشد که لحظاتی که باید اوج داستان و باز شدن گره‌ها باشند آنچنان که باید، آدم را نمی‌گیرند و میخکوب نمی‌کنند‌. یک گره‌هایی هستند که شما از ‌ده‌ها صفحه قبل منتظر باز شدنشان هستید و لحظه به لحظه مشتاق می‌شوید اما درست آنجا که باید سرتان را داغ کند و چشمانتان را گرد کند از هیجان، خیلی آرام و با سر انگشت گره باز می‌شود و صد البته که باز هم چون گره‌ها قوی هستند، باز شدنشان لذت بخش است اما مورمور کننده نیست! البته که احتمالا این نقد سخت‌گیرانه‌ایست. 
.
نکته‌ی بسیار خوبی که درباره این رمان پسندیدم، تصویری نوشتن بود. بسیاری از صحنه‌ها کاملا تصویری و با جزئیاتی فوق‌العاده توصیف شده اند که شما را در آن جغرافیا، در آن پلان، در آن صحنه قرار می‌دهد. (تمام صحنه‌ی شب قبل از دیدار رسول با امل در بیابان، اینگونه بود.)
.
من این کتاب را بعد از کتاب دیگر خانم مرعشی، یعنی پاییز فصل آخر سال است خواندم و باید بگویم این تغییر در فرم، از اول شخص مفرد به سوم شخص دانای کل، از واگویه های شخصیت‌ها به تصویرگری داستان و روایت‌گری، بیش از پیش نشان از مهارت بالای نویسنده دارد. تحسین بر انگیز است!
.
و در آخر! خواندن این کتاب برایم مصائبی داشت، این کتاب را از کتابخانه طاقچه بی‌نهایت شروع کردم و بعد وقتی تقریبا به یک چهارم نهایی کتاب رسیده بودم، این کتاب از بخش بینهایت طاقچه حذف شد! پس من هم کم نیاوردم و از فیدیبو اشتراک گرفتم و ادامه‌اش دادم تا تمام شد اما امروز که چک می‌کردم دیدم از فیدیبو پلاس هم حذف شده است! :)) آقای نشر چشمه! ای‌کاش در این وضع گسترش روز افزون کتاب‌نخوانی، شما حداقل اینگونه اوضاع را بدتر نکنید. همین. 
      
3

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.