یادداشت شیدونگ

شیدونگ

1403/01/27

                آقا خوب نمایشنامه ایه. خوب.اولا که از همون ابتدا می برتت تو جریان اتفاقی که قراره بیفته، جنگولک بازی نداره که بخواد کشش بده که داستان دیرتر رو شه. رک و راست همون اولش می گه آقا قراره یه بازرسی بیاد تو دهکده حالا بشینیم فکر کنیم ببینیم چه جوری می تونیم گندایی که زدیم رو ماست مالی کنیم. دوما این که خنده داره،‏ من که داشتم می خوندمش همه ش تصور می کردم اگه این نمایشنامه قرار بود تو تئاتر شهر اجرا شه چه جوری می شد و مثلا نقش شهردار رو کی بازی می کرد و تو چه صحنه هایی ممکن بود ملت از خنده روده بر شن. بعدشم این که ترجمه ش خوبه. اصلا من اینو بیشتر به قصد ترجمه ی آبتین گلکار خریدم تا گوگول بودنش. چون قبلش «یادداشت های یک پزشک جوان» از بولگاکف رو که آبتین گلکار ترجمه کرده بود خونده بودم و خوشم اومده بود. خلاصه که بخونی پشیموون نمی شی به خصوص که آخراش مترجم یک مقاله ی کوتاه هم در مورد همین نمایشنامه نوشته که خووندنش خالی از لطف نیست و خواننده می فهمه مترجم خوب به ادبیات روسی اشراف داشته، خُب ناسلامتی مترجم دکترای ادبیات روسی داره و زلفی گره زده با نیکالای ها و ولادیمیرهای عالم.‏


پ.ن: البته، شایدم این نمایشنامه قبلا تو ایران اجرا شده باشه و من خبر نداشته باشم. به هر حال. گیر ندین. بخوونین.‏
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.