یادداشت ستایش عبدوس

ستایش عبدوس

ستایش عبدوس

1404/7/2 - 08:34

        4.8/5
خب نمیدانم از کجا شروع کنم، ولی میتوانم اینگونه انگشتان خود را بر روی کیبورد گوشی به رقص درآورم و حرف دل خویش را بیان کنم که این کتاب باعث شد دوباره علاقه و اون حس خودجوش غرق شدن در عالم کتاب ها را در تمامی تک به تک سلول های خونم که در رگ هایم جاری و در جریان است را دوباره لمس کنم و بتوانم باری دیگر از زندگی کردن در دنیاهای مختلف آن هم از جنس تخیل و کاغذ و نوشته احساس زنده بودن کنم!
همچنین با شخصیت هایی که از رنگ و بوی واقعیت هستند، نشست و برخاست کنم و نظاره گر باشم چگونه در تکاپو هستند سرنوشتی که به چشم انتظارشان نشسته را قبول کنند و سر تسلیم به پایین آورند یا برای تغییر آن دست به هر کاری بزنند حتی اگر در این راه نیمی از خودشان را به جا بگذارند و هیچ وقت نتوانند اثرات به جا مانده را با دستمال یا هر ماده شوینده پاک کنند چون همواره رد و اثرش مانند جای پا یا لکه در تمامی لحظاتشان حک و ثبت خواهد شد.
شاید به مرور کمرنگ و دردش کم شود ولی ماندگار بود و هست و خواهد شد! 
پس سرتان را نمی‌خورم و نقد و ریویو خود را روایت می کنم تا سر اصل مطلب برویم:

۱.ابتدا خلاصه ی داستان که در پشت کتاب میزری از نشر آذرباد نوشته، رو میخونیم:
"پُل شلدون، نویسنده‌‌ی مشهور رمان‌های عاشقانه‌، تصور می‌کند که از کابوس میزری چستین رهایی یافته است. او با جسارت تمام، میزری، محبوب‌ترین شخصیت داستان‌هایش را به قتل می‌رساند، به این امید که مسیر جدیدی را در پهنه‌ی ادبیات و حرفه‌ی نویسندگی در پیش بگیرد؛ اما این جسارت، بهای سنگینی دارد. پس از تصادفی هولناک در نزدیکی شهر کوچک و دورافتاده‌ای در کلرادو، پُل با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند تا اینکه آنی ویلکس، طرفدار شماره یک رمان‌هایش، جان او را نجات می‌دهد؛ اما علاقه‌ی شدید و وسواس‌گونه‌ی آنی چیزی جز جنون نیست… و این تازه شروع کابوس‌های پُل شلدون است."

۲.یادمه ۵ سال پیش در به در دنبال ترجمه ی این کتاب میگشتم ولی آخر سر که ناامید شدم سراغ فیلمش رفتم و حتی با دونستن کل ماجرا منتظر موندم تا ترجمه درست و حسابی ازش بیاد بخونم و حتی زبانم رو در حدی قوی کردم که بعد مدت ها پس از خوندن ۵۰ صفحه شنیدم ترجمه اش تو راهه اونموقع و دست نگه داشتم بخونم و اصلا از این کارم پشیمون نیستم!
و یک نکته ی مهم در این کتاب یک اشاره به یک شخصیت از کتاب آن "IT" می کند که زیادم مهم نیست و همچنین اسپویل خیلی زیادی در مورد پایان کتاب درخشش "The Shining"  رو داریم پس حتما قبل این کتاب، کتاب درخشش رو خونده باشید.

۳.نوع روایت داستان از زبان شخصیت اول، پل شلدون هست که جدا از این که خاطراتش رو تعریف میکنه و حرف هایی که با خودش در میون میزاره رو ما به عنوان خواننده میخونیم تا در مورد افکارش و طرز دیدگاهش بتونیم بهتر شخصیت او رو در ذهنمون به تصویر بکشیم اما با اینحال خیلی دوست داشتم که کینگ یک سری دیدگاه و pov از آنی ویلکس (شخصیت منفی داستان) می پرداخت تا داستان رو از دید و پنجره ی نگاهش تماشا کنیم و بتونیم بهتر به خصوصیات و دلیل اینکه چطور زندگی اش به اینجا کشانده شد و به سمت جنون پیش رفت!
چون ما در آلبومی که مربوط به آنی هست بخشی از گذشته ی او رو پی می بریم اما به نظرم دلیل کافی نیست که بفهمیم چطور شد و کدوم مسیر او رو به انحراف کشوند ولی گاهی بعضی شخصیت های منفی و سیاه نیازی به دلیل و چون و چرا ندارند که خواننده با درد آن ها همزاد پنداری کند بلکه آن ها به وجود میان تا مخاطب بدون هیچ ترحم و دلسوزی شاهد کارها و تصمیم هاشون باشد و اون حس انزجار، تنفر و ترس که در وجود خواننده القا شده رو احساس کند و برای آنی هم اینطور رقم خورده بود سر همین مسئله، زیاد این رو پوینت منفی نمیدونم که شاید افرادی مخالف نظر بنده باشند!

۴. در فیلم زیاد اشاره ای به داستان میزری و اینکه در مورد چی بود و چگونه به پایان رسوند رو در جریان نیستیم ولی در کتاب این کم لطفی جبران شده و جدا از خوندن چه بر سر پل اومده ما داستان میزری که خود پل، نویسنده ی آن هست دنبال می کنیم و خواندن داستانی در دل داستانی دیگر که ایده ی خاص و نابی برای خودش است و مخصوصا که در کتاب نوع فونت و قلم تغییر می کند تا آدم متوجه شیفت داستان به آن داستان بشه! 

۵. کتاب یکم حالت slowburn و کند داره و نباید زیاد دنبال اکشن و هیجان و ریتم تند باشید بلکه باید با صبر و حوصله از مسیرش لذت برد چون در این مسیر بیشترین شخصیت هایی که درگیرش هستیم پل شلدون و آنی ویلکس هست و بر محور این دو کاراکتر می چرخه و شخصیت پردازی هاشون و اینکه چطور به مرور زمان هر دو به اوج نابودی خودشون که آنی در اوج دیوانگی و پل در اوج قبول به پذیرش مرگ هست می رسند رو دنبال می کنیم.

۶. با اینکه فیلم میزری واقعا اثر به یاد ماندنی هستش ولی با دیدگاه فیلم سراغ این کتاب نیاین چون در کتاب صحنه های خشونت به مراتب بیشتر و بدون هیچ رحم و مروتی بیان شده و برعکس فیلم پشت هر کدوم از این خشونت ها دلایل خاص خودش رو به خواننده نشون و توضیح میده چون در فیلم که انگار بی دلیل و یهویی همینجور اتفاق افتاده و خیلی ملایم تر شده و حتی برخی صحنه ها حذف و دستخوش خیلی تغییرات شدند!

۷.در مورد ترجمه ی آقای قاضی که خوندم، خوب و روان بود با اینکه با متن اصلی چک نکردم و پاورقی ها به اندازه کافی و توضیحات مورد نیاز درخور کتاب بود و طراحی و کاور کتاب آذرباد هم عالی نواخته بود!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.