یادداشت اف.میم
یاحق جملهای که پایین جلد کتاب نوشته شده ترغیبکنندهی خوبی بود برای اینکه کتاب را شروع کنم. فکر میکردم از کتابهای زردی است که بیخودی اینقدر تجدید چاپ شده و جایزه گرفته :). نینا پس از یک تجربه سوگ و از دست دادن خواهر بزرگترش طی چهارماه بیماری سرطان دچار فروپاشی میشود، نمیتواند زندگی کند و بعد از سه سال دست و پا زدن طی یک اتفاق تصمیم میگیرد یک سال کتابخوانی اش را شروع کند. سالی که در هر روز آن یک کناب بخواند و درباره آن بنویسد. ۳۶۵ کتاب و در طول این یک سال با خواندن روایتها و داستانهای مختلف و تجربهی بی نظیر و تکرار نشدنی سفری بی زمان و بی مکان در انبوهی از داستانها و کتابها و به یادآوری خاطرات و روزهای پیش از مرگ خواهرش یاد میگیرد چگونه زندگی کند، چگونه ادامه بدهد، چگونه عاشق باشد و چطور برای فرزندانش مادری کند. او جنگ و کشتار، عشق و اعتیاد، ترس و شادی، غم و لذت را لابلای صفحات کتابها و سطور خاطراتش دوباره یاد میگیرد و با اتمام سال کتابخوانیاش دیگر خودش را مسئول و شرمندهی فوت خواهرش نمیداند و دوباره زندگی کردن را شروع میکند. داستان روان و دوستداشتنی است. با انبوهی از نام نویسندهها و کتابها. روند داستان اما نظم زمانی و مکانی ندارد. صرفا روایتی دلنشین است از لذت زیستن با کتاب.. که شخصا مرا وسوسه کرد زمانی بتوانم سال کتابخوانی ام را شروع کنم.. . شگفتانگیزترین لحظات زندگی برای من لحظاتی است که میتوانم سالها به عقب برگردم، کیلومترها سفر کنم، عمیقترین احساسات نوع بشر را غیر از آنطور که خودم میبینم ، درک کنم و بی وزن در اوج آرامش و انگار که عقربههای ساعت حرکت نمیکنند، کتاب بخوانم 🤍
1
(0/1000)