یادداشت ملیحه سادات حق خواه
1403/3/29
3.6
7
🏡: کیت یک پرستار خانگیست که مدتی از کارش تعلیق شده بوده و حالا مدیرش میخواهد فرصتی دوباره به او بدهد. اما این فرصت چالشهای زیادی به همراه دارد. مدیر او را برای نگهداری از یک پیرزن به نام لنورا هوپ به عمارتی که در حاشیه شهر و کنار دریا بر لب یک صخره واقع شده میفرستد. اما موقعیت مکانی آن عمارت تنها نکتهی ماجرا نیست. ماجرای ساکنین آن سالهاست که موضوع داغی برای صحبت مردم شهر است، اینکه لنورا مادر، پدر و خواهر خود را کشته اما چون مدرک محکمی نبوده، توانسته از مجازات فرار کند. کیت که چارهای جز پذیرش ندارد، مشغول پرستاری از لنورا میشود. لنورایی که جز دست چپش، هیچ کنترلی روی باقی بدنش ندارد، صحبت نمیکند و تمام مدت در اتاقش است. اما اتفاقاتی در این عمارت رخ میدهد که کیت را وادار میکند تا از لنورای ساکت و صامت حقیقت ماجرای چندسال پیش را جویا شود. 🏡: داستان شروع خوبی دارد، خیلی جذاب هم پیش میرود و شما مدام در تلاشی تا حدس بزنی سالها پیش دقیقا چه اتفاقی در عمارت افتاده است. نویسنده هم مدام نکات جدیدی رو میکند، طوری که حجم زیاد کتاب خسته کننده نیست و به سرعت پیش میرود. اما صفحات پایانی جایی که ماجراها بالاخره مشخص میشوند جاییست که به نظرم رایلی سیجر میتوانست بهتر عمل کند. به عنوان مثال فصل آخر کتاب زیاده روی بود و داستان بدون آن بخش، خیلی منطقیتر و قابل قبولتر بود. و اگر نویسنده آنقدر اصرار نمیکرد که ماجراها را پیچیده تر کند، کتاب پایان بهتری میداشت و حتی شاید از من ۵ ستاره کامل رو میگرفت😁 در نهایت "تنها بازمانده" مثل سفری بود که مسیری جذاب و دیدنی دارد اما مقصدی رویایی در انتظار خواننده نیست😅 ترجمه کتاب هم خیلی خوب و روان بود.
(0/1000)
نظرات
1403/3/30
نه چیز ترسناکی نداشت. یه جاهایی میخواست ترسناکش کنه ولی نه، روح و ماورالطبیعه و اینا نداشت اصلا
0
ملیحه سادات حق خواه
1403/3/30
1