یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
سوفيا پتروونا رمان بسيار كوتاه و بسيار دردناكي بود، در جامعه اي مشخص اما به نظر من كاملا قابل تعميم به تمام جامعه هاي كوچك و بزرگ ديگر. درباره ي حتا خود ادم، وقتي كه سراپا دروغ مي شود و اگاهي و شعورش را از دست مي دهد. سوفيا سخت دلبسته ي جامعه اش است و وقتي تنها دلخوشي و دارايي زندگي اش يعني پسرش را از دست مي دهد نمي داند كدام را بپذيرد، دروغ گويي و خيانت پسرش را يا فروپاشي همه ي انچه به ان سخت ايمان داشته. اين تصميمي بسيار دشوار است كه كمابيش همه ما به روش هاي مختلف با ان روبه رو مي شويم. وقتي مجبوريم روبه روي حقيقت سرد و بي معني بايستيم و خالي بودنش را بپذيريم. شايد هم ديوانه شويم. مثل سوفيا.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.