یادداشت niyayesh

niyayesh

niyayesh

1404/4/4

این کتاب خ
        این کتاب خیلی برای من عجیب بود؛ قلم جذاب و دلنشین، برانگیختن حس همزادپندازی، عدم خودسانسوری افکار و... . برای منی که عاشق داستانم، داستانی که بتونم درونش زندگی دیگری رو زندگی کنم، کتاب خوبی بود.

کتاب داستان سه شخصیت مجزا رو روایت می‌کنه: دنا، دانشجوی پزشکی بی‌انگیزه که به پزشکی علاقه‌ای نداره؛ امین، دانشجوی دکترایی که خانواده‌ش رو در ایران رها و مهاجرت کرده؛ منصور، پیرمردی که در جوانی دست به قتل زده. به همین ترتیب تا آخر، هر کسی فصل خودش رو داره.

من تا نیمه‌های کتاب سعی کردم با روند نویسنده پیش برم و فصل‌ها رو پشت هم بخونم، اما در آخر نتونستم و ترتیب رو شکستم. اول داستان امین رو تموم کردم، بعد داستان دنا و در آخر داستان منصور. و این طرز خوندن مشکلی در روند ایجاد نمی‌کرد.

مهم‌ترین ویژگی این کتاب این بود که خودسانسوری نداشت. خودسانسوری چیه؟ خودسانسوری از نظر من افکاری هست که ما داریم ولی بخاطر تناقض با چهارچوب اخلاقی یا انسانیت یا امثالهم اون افکار رو نادیده می‌گیریم یا سعی می‌کنیم بهشون فکر نکنیم (مثلا آرزوی مرگ برای یه نفر، سربار بودن والدین برای فرزند یا بالعکس و...؟. نویسنده به طرز تحسین‌برانگیزی این افکار رو روی کاغذ آورده بود. حس می‌‌کردم کاراکتر‌ها با مخاطبشون صادقن. 

پایانش اصلا قابل انتظار نبود؛ اما کمی که فکر کردم منطقی به نظر رسید. هدف نویسنده ثبت داستان زندگی‌هایی بود که ممکنه فراموش شن، هرچند اگه جز مشکلات رایج چیزی برای گفتن نداشته باشن.

انسان به دنبال اینه که توی این دنیا ماندگار باشه؛ چه فیزیکی چه با خاطره. خیلی‌ها سعی می‌کنن قبل از مرگ نام خودشون رو، داستان خودشون رو برای بقیه به جای بگذارن.
ما علاوه بر ترس از مرگ، از فراموش شدن با مرگ می‌ترسیم. آمار دقیق مرده‌ها، سعی به جای گذاشتن اثر این آدما و داستانشون داشته. 

امیدوارم با دقت مطالعه کنید. دلیل انتخاب اسم در یکی از فصل‌های مربوط به داستان دنا مشخص می‌شه.

ارزش یکبار خوندن رو حتما داره.
      
216

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.