یادداشت مصطفی مَدمُلی مصطفی مَدمُلی 1402/7/16 بر آستانه مه آلود پاییز پیدا شدی و در غبار سبز بهار گم خوش بود هرچه بود با تو فقر، تشنگی، یخبندان بی ترس و دلبرانه بود حتی مرگ در کنار تو من خنیاگر سرخوش از جادوی تو می نواختم می خواندم می سرودم و «تن پوش زنگاری ات» زیبا ترین جامه جهان بود. 0 7 (0/1000) نظراتتاکنون نظری ثبت نشده است.