یادداشت سعید بیگی
3 روز پیش
4.1
9
نثر کتاب، خوب و ویراستاری هم خوب است. این نمایشنامه هم قوی بود و هم زیبا و خوب و از خواندنش لذت بردم. البته از کسی مثل چخوف هم باید انتظار زیادی چه بسا بیش از اینها داشت. در این نمایشنامه هر یک از افراد تنها به خود و زندگی خویش میاندیشند و در بارۀ دیگران یا شایعه میسازند یا به پراکندن شایعات میپردازند. نیتی جز سود و منفعت شخصی ندارند و کمک به دیگران را کاری عبث و بیهوده میپندارند و بهترین زندگی را زندگی انگلی و بهره بردن از وجود دیگری بدون زحمت میدانند. بیشتر شخصیتهای نمایشنامه چون؛ مباشر بورکین، دایی شبیلسکی، زیوزیوشکا همسر لیبدف، مارفوشا بیوۀ جوان و دیگران؛ همه در پی دستاویزی برای کسب وجهه و درآمد، برای خود و خانوادۀ خود هستند و این اهداف نابخردانه رفتارهایی زشت و نامناسب را در پی دارد. ایوانف در دوران جوانی انسانی درستکار بوده و روزگار جوانیش را در کمک به بهبود وضعیت زندگی خویش و مردم منطقه صرف نموده و امروز که دیگر تاب و توان کار و عمل را از دست داده، گرفتار این افراد در اطراف خود شده که به واقعیت خودساختۀ خود در بارۀ او باور دارند و از واقعیت اصلی گریزانند؛ زیرا سودی به حال آنان ندارد. ارتباطات آدمها با هم و تصورات آنها از هم، در این نمایشنامه بسیار جالب بیان میشود. هر یک از آدمها دنیا را از دریچۀ منافع شخصیاش میبیند و گفتههای دیگران را باور ندارد و نمیپذیرد. با احترام به علایق و سلایق دیگران، به ویژه اطرافیانی که اغلبشان را دوست داریم؛ میتوانیم با آنها به تفاهم مناسب و عالی دست یابیم و از تنشهایی که میتواند به فاجعههای بزرگتر منجر شود، جلوگیری نماییم. چقدر خوب است که تمام توانمان را به کار بگیریم تا از قضاوت در بارۀ دیگران خودداری کنیم؛ زیرا پیامدهای این قضاوت ما، آسیبهای جبران ناپذیری را به فرد و زندگی او وارد خواهد کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.