یادداشت ریحانه ایزدی
1403/4/15
0.0
1
شافاک در کتاب شیر سیاه (Black Milk) به بررسی دورهی پس از عشق و مسائل زنان پرداخته است. داستان کتاب مربوط به زندگی خود نویسنده و همهی بانوانی است که قصد دارند تشکیل زندگی داده، ازدواج کرده بچهدار شوند، ولی از جانب خودشان اطمینان ندارند و مدام با خود و مسئولیتها و علایقشان در جدال هستند. شیر سیاه به بررسی زنان مختلف در طول تاریخ میپردازد، زنانی که اغلب شباهت زیادی با خود نویسنده دارند. نویسنده، در این اثر هیجانانگیز مراحل زندگی یک زن از جمله مجردی، عاشق شدن، ازدواج، بارداری، دوران افسردگی بعد از زایمان و بزرگ کردن کودکان و... را بیان میکند، او که خود مادر دو فرزند و فارغالتحصیل مطالعات زنان است، درگیریهای ذهنی و روحی یک زن را به با نگارشی جذاب به خوبی شرح داده و در نهایت به مخاطب این امید را میدهد که میتواند از پس این مشکلات برآمده و زندگی را دوباره به شکلی معجزهوار بازسازی و یا از نو شروع کند. شیر سیاه، روایت سفر پرفراز و نشیب خود الیف شافاک (Elif Shafak) است. او با درک بهتر جنبههای مختلف و متناقض شخصیتش که هر کدام ویژگیهای خاص خود را داراست، به دنبال رسیدن به تعادلی میان این جنبهها و یا حداقل شخصیتی واحد است. نویسنده با در آمیختن تجربههای شخصی خود با زندگی نویسندگان بزرگی همچون سیلویا پلات، ویرجینیا وولف، آلیس واکر و زلدا فیتزجرالد، در جستجوی راه حلی کاربردی برای ناسازگاریهای مابین خلق هنری و اجرای کامل نقش مادری است، زیرا که شافاک، بعد از تولد اولین فرزندش، به افسردگی بعد از زایمان و بحران روحی سختی دچار شد. احساس گناه، اضطراب و دلهره در رابطه با اینکه آیا میتواند مادر خوبی باشد او را آسوده نمیگذاشت. به همین علت، از نوشتن دست کشید و باور خود، قدرت کلمات را به طور کامل از یاد برد. این کتاب را در فیدی پلاس پیدا کردم. برای نویسندهها که علاقهمند به خواندن زندگینامه نویسندهها خصوصا نویسندههای زن و خواندن چالشهای آنها با فرزندآوری هستند کتاب مناسبی است. بخشی از کتاب : چرا همیشه فکر می کردم که یک مادر به محض در آغوش کشیدن طفل تازه به دنیا آمده اش به سمت شادی و شادمانی خیز بر می دارد ؟ چرا هیچ کس نگفت که به هنگام خیز برداشتن و شادی و شادمانی ممکن است سرم به سقف بخورد و تا مدت ها گیج و منگ باشم ؟ چرا هیچ کس نگفت که گذر از دالان بهشت به این راحتی ها نیست؟ چرا هیچ کس نگفت که برای مادر شدن باید پیله های سفت و سخت را پاره کرد و با دو بال فرشته سان پرواز کرد؟چرا فکر می کردم که امروز می توانم طفلی را به دنیا بیاورم و فردا هم چون گذشته ، به زندگیم ادامه دهم، بدون اینکه در افکار و رفتار و عقاید و باورها و روش زندگی تغییر بدهم ؟ #ریویونویسی ✍ ریحانه ایزدی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.