یادداشت آوا فیاضی

        به نام خداوند جان و خرد 
.
.
کتاب «زنان پیشرو: داستان‌هایی برای دختران ایران» واقعاً تجربه عجیبی بود برام. کلی اسم زن دیدم که حتی نمی‌دونستم وجود دارن، ولی وقتی داستان‌هاشون رو خوندم فهمیدم چه کارهای بزرگی کردن و چقدر توی تاریخ و افتخار ایران سهم داشتن. با هر داستان، یه حس غرور و هیجان توی دلم می‌اومد که نمی‌تونستم کنترلش کنم. این زن‌ها حتی اگه ناشناس بودن، با کارهاشون بهم یاد دادن که ایران بدون شجاعت و تلاش اون‌ها چیزی نبود که امروز می‌بینیم.
ولی یه چیزی واقعاً رو مخم بود: نقاشی‌ها خیلی از تصویرهایی که کشیده بودن، اصلاً به اون بزرگی و عظمت زن‌ها نمی‌خورد. بعضی‌شون اونقدر بد بودن که مجبور می‌شدم اول عکس خود خانم ها رو تو اینترنت سرچ کنم تا ببینم واقعاً چه شکلی هستن، بعد برم داستان رو بخونم، چون واقعاً از روی نقاشی‌ها نمی‌فهمیدم کی هست. باور کن، اگه خود اون زن‌ها تصویرشون رو می‌دیدن، حسابی ناراحت می‌شدن یعنی خب کتاب می‌خواد بهشون احترام بذاره، ولی با این نقاشی‌ها حس احترام خیلی کم‌رنگ شد
و از اون بدتر، بعضی متن‌هاش واقعاً خشک و بی‌روح بود انگار از ویکی‌پدیا کپی شده باشه واقعاً آدم انتظار داره وقتی داستان زندگی این زن‌ها رو می‌خونه، یه چیزی توی دلش تکون بخوره، ولی بعضی جاها اصلاً اون حس منتقل نمی‌شد. حیف بود… چون با کمی دقت و عشق بیشتر، این کتاب می‌تونست یه اثر فوق‌العاده و تاثیرگذار باشه
      
18

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.