یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

قصرهای خشم
        راستش برایم عجیبه که اثری از الساندرو باریکوی محبوبم رو آنقدر دوست نداشتم. زیادی پراکنده و نامفهوم بود. یک سری جملهٔ کوتاه بود که پشت سر هم نوشته شده بودن و لزوماً ارتباط مشخصی هم به هم نداشتند. لحظات و جملاتی بسیار زیبا، لطیف و سحرآمیز در کتاب وجود داشتند، اما در همون حد لحظات باقی موندن و قدرت ماندگاری کتاب‌هایی مثل «ابریشم»، «اقیانوس دریا» و «نووه چنتو» رو نداشتند. شاید هم کمی از جادوش بر اثر ترجمه ازدست‌رفته بود. نمی‌دانم. ولی به دلم ننشست و احتمالاً از کل کتاب فقط همان چند لحظه و چند جمله را برای خودم بردارم.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.