یادداشت ࡅߺ߳ߊހߊ
1404/5/2
واقعا نمیدونم چه امتیازی بدم.. جالب بود ولی چند تا نکته رو یکم باهاشون مشکل داشتم. یکی اینکه خیلی با جزئیات بچه دنیا آوردن پتولا رو توضیح داده بود، حالا این میتونه مثبت باشه یا منفی ولی من یکم اذیت شدم از تصور اون شرایط. مشکل بعدی اینکه به نظرم دیگه خیانت خیلی داره تو کتاب ها معمول میشه!(علاوه بر قضیه پدر مری و زنش که عادی با این قضیه برخورد کرد،) اگه سلوین(نمیدونم درست گفتم اسمشو یا نه) انقد باربارا رو دوست داشت و عاشقش بود، به نظرم نباید زندگی با اون تازه با وجود دخترشون جوری براش اذیتکننده میشد که با یه زن دیگه رابطه برقرار کنه و وقتی باربارا گفت طلاق بگیریم، اصلا واسش مهم نباشه و خیلی راحت قبول کنه. از اون طرف رفتار باربارا هم برام عجیبه. چطور علاقهش با این اتفاقات کم نشد و برگشت پیش مرده، تازه نه به خاطر اینکه ازش بخواد، چون زن دومش ولش کرده بود!! مگه غرور نداری تو؟😭 حالا باز این یه چیزی، حداقل برو یه جای دیگه زندگی کن یا یکم فاصله بگیر ازش. چطور میتونی پاشی باهاشون بری گردش؟؟! البته چیزای جالبی هم داشت، اینکه مایکل همون میکی و زن مری شده بود و چیزای دیگه.. چقد طولانی شد! خلاصه در کل اینکه معمولی بود. بد نیست برا یه بار خوندن:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.