یادداشت فاطمه ترجمان

اردوی زمستانی
        کتاب عجیبی بود. اگرچه به تازگی نوشته نشده اما از آن کارهای مدرن بود که با خواننده بی‌رحم است. یک آدم غیرِ کتابخوان  دارد این را می‌گوید که: خیلی وقت بود همچین کتابی نخوانده بودم! ژانرش برای من بین جنایی و پلیسی و رئال معلق بود، همان‌طور که فکر‌هایم هم موقع خواندن کتاب در تعلیق ماند و به نتیجه نرسید. کتاب من را درون خودش، توی راهروی آپارتمان نمور و سرد خانواده‌ی نیکولا  تا همین حالا معطل نگه داشته است، و نمی‌دانم باید چه کنم. انگار پایان این کتاب باز است. من که گیج شدم و رفتم نقدهای اینترنتی را خواندم، منتقدها هم انگار این سرنخ‌های بسیار اما نصفه نیمه را در داستان به حساب رندی آقای نويسنده گذاشته بودند! اگر دوست دارید درگیر داستان شوید، حرص بخورید، چشم‌هایتان از تعجب گرد شود یا قلبتان ناگهان به تاپ‌تاپ بیفتد اردوی زمستانی برای همچین حالی بد نیست... داستان یک پسربچه است که والدین بیش از حد سختگیر دارد، آنقدر که پدرش موافق به اردو رفتن او نیست، دست آخر هم که راضی می‌شود، خودش با خودروی شخصی پسرک را به اردوگاه می‌رساند و در راه کلی او را از قاچاقچی‌ها و دزدها و حادثه‌های دیگر می‌ترساند. بعد از اینکه پسرک به اردوگاه می‌رسد دیگر خبری از پدر نمی‌شود... حالا پسر تنها و بی‌دوست روزهای اردو را می‌گذراند، مشکلات جورواجور  و فکر و خیال‌های نگران‌کننده‌ای مدام در سر دارد اما همه‌ی این چیزها با گم‌شدن و بعد سر به نیست شدن پسربچه‌ی دیگری در آن حوالی پیچیده و سخت‌تر می‌شود... آخرش هم که گفتم پایان باز است و نویسنده‌ی مهربان(!) با کوهی از نگرانی و  التهاب که حسابی برای به وجود آوردنش درون ما مخاطبان کلمه و توصیف و ترکیب‌های عالی خرج کرده؛ تنهایمان می‌گذارد. اما به حرف‌های من اتکا نکنید شاید شما کتاب را خواندید و از روی نشانه‌ها نتیجه‌ی قطعی خودتان را گرفتید و کلاف داستان را باز کردید.
کتاب مستقیم از فرانسوی به فارسی ترجمه شده و لحن کلمات و ترکیب جملات کمی خاص و ویژه است... شاید هم نیست و فقط من اینطور حس کردم. گفتم که خیلی وقت بود همچین کتابی نخوانده بودم. اگر با متن خو بگیرید حجم کتاب کم است و بی‌وقفه آن را تا انتها می‌خوانید.

اگرچه داستان در محیط آموزشی می‌گذرد، خواندنش به هیچ وجه به یک کودک یا نوجوان توصیه نمی‌شود.
      
763

15

(0/1000)

نظرات

جداً
1

0

کدم قسمتش؟  

0