یادداشت محمدرضا ایمانی
1403/4/18
الیور هریسون در کتاب «سوژه انقلابی در اندیشه پسا مارکسیستی» برای اینکه بتواند منظور خود را از «پسامارکسیسم» روشن کند، ابتدا به توضیح سیر مکاتب مارکسیستی میپردازد. پسامارکسیسم اصطلاحی است که بعد از مارکسیستهای ساختار گرا رواج پیدا میکند و اصولا اصطلاحی نیست که با دارا بودن شاخصهها روشن بتوان آن را برای گروهی از نظریهپردازان به کار برد. «پست مارکسیسم اصطلاحی سیال است. در عین حال پسامارکسیسم به هیچ وجه برچسبی برای تعریف خود نیست و در اغلب موارد برای توصیف کار دیگران به شیوهای تحقیرآمیز به کار میرود.» ص۳۴ هریسون در فصل بعدی به سراغ تعریف سوژه از نظر مارکسیسم میپردازد: «سه شرط اصلی نظریه سوژه مارکس بدین قرارند: سوژه انقلابی از منظر کنش تولیدی تعریف میشود، …» یعنی طبقه است که سوژه انقلابی را از دیگران متمایز میکند. نحو تولید طبقه کارگر همان عنصری است که باعث میشود در درون روابط قدرت، کارگر به سوژهای انقلابی تبدیل بشود. «ظهور سوژه انقلابی درون بودِ عوامل ابژکتیو و سوبژکتیو است، …» عوامل ابژکتیو عبارت است از بحرانها و تناقضات نظام سرمایه داری و عامل سوبژکتیو همان خودآکاهی تاریخی کارگران است. «و هدف سوژه انقلابی تصرف سیاسی و برپایی جامعه بیطبقه است.» ص۶۳ که همان دیکتاتوری پرولتاریاست. در عوض لاکلائو با نظریه مارکسیستی سوژه انقلابی مخالف است. او معتقد است که مارکس سوژه انقلابی را به صورت پیشینی و از طریق فعالیت تولیدی تعریف میکند، که این امر در زمان حال دیگر مناسب نیست. وی از مفهوم گسست برای توضیح وضعیتهای اجتماعی استفاده میکند. «سوژهها نسبت به ساختار نه تماما بیرونیاند و نه تماما درونی، بلکه در شکاف فضای خالی ساختار پدید میآیند: ظرفیت خود تعینگری سوژه با هویت یابی با آنچه فقدان در ساختار است، پدید میآید.» ص۸۲ او معتقد است که ساختارهای اجتماعی همواره دارای نقصهایی هستند و سوژه انقلابی از طریق تلاش برای پر کردن این نقصها شکل میگیرد. این بدان معنی است که لاکلائو به جای تعریف سوژه انقلابی به صورت پیشینی، بر فرآیندهای هژمونیک و گسستهای ساختاری تأکید دارد که در آنها سوژه انقلابی به عنوان نتیجه یک مبارزه طولانی هژمونیک شکل میگیرد. نگری و هارت نیز به جای تمرکز بر یک طبقه خاص، مانند پرولتاریا در مارکسیسم کلاسیک، مفهوم «انبوه خلق» را طرح میکنند. انبوه خلق به گروههای مختلف اجتماعی و افراد متنوع اشاره دارد که در برابر قدرتها مقاومت میکنند. مفهوم انبوه خلق بر تکثر و تفاوتها در میان مردم تأکید دارد و به جای هویت واحد، به هویتهای چندگانه و متنوع میپردازد. نگری معتقد است که برای مقاومت دربرابر این امپراتوریهای جدید چارهای به جز تشکل یابی و سازماندهی نیروهای انبود خلق نیست اما «هر نوع تشکل یابی و که بخواهد تفاوتها را کمرنگ کرده یا آنها را با یکدیگر یکی کند، نمیتواند به انبوه خلق پیوند بخورد.» ص۱۳۰ از منظر نگری «انبوه خلق میتواند قدرت تشکل یابی خودش را از خلال تعاملهای ستیزگرایانه و همکارانه در امر مشترک ایجاد کند.» همان. این نشان میدهد امر مشترک لزوما کشف کردنی نیست بلکه در بسیاری از موارد ساختنی است. پس از یافت این امر مشترک است که انبوه خلق با تشکل یابی تبدیل به سوژههای انقلابی میشوند. «نهادیابی سوژه انقلابی یقینا ضروری است، اما به شرطی که قدرت برسازنده انبوه خلق و ضروریات امر مشترک را محدود نکند.» ص۱۳۲ در قلب اندیشه بدیو، مفهوم «رخداد» قرار دارد. او رخداد را لحظهای از دگرگونی بنیادین میداند که در آن حقیقتی جدید ظهور مییابد و نظم موجود را به چالش میکشد. این رویداد، غیرقابل پیشبینی و انقلابی است و امکان ظهور یک سوژه جدید را فراهم میکند. بدیو معتقد است که سوژه انقلابی همان سوژهای است که به یک رخداد وفادار میماند و حقیقتی که از آن رخداد ناشی میشود را دنبال میکند. این سوژه از طریق پذیرش و پیگیری حقیقت، هویت جدیدی به خود میگیرد که با نظم موجود در تضاد است. وفاداری به رخداد، یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه بدیو است. او بر این باور است که سوژه انقلابی باید به حقیقت رخداد وفادار بماند و از طریق این وفاداری، به تغییرات بنیادین در جامعه دست یابد. این وفاداری نیازمند تعهد و پایداری در برابر مقاومتهای نظم موجود است. بدیو به سیاست رادیکال و تغییرات بنیادین در ساختارهای اجتماعی و سیاسی اعتقاد دارد. او معتقد است که سوژه انقلابی باید به دنبال تغییرات اساسی و نه اصلاحات جزئی باشد. این سیاست رادیکال از طریق رویدادهای انقلابی و وفاداری به حقیقت آنها به دست میآید. بدیو همچنین بر اهمیت ارتباط میان امر جهانی و امر خاص تأکید دارد. او بر این باور است که حقیقت رخدادهای انقلابی باید به نحوی باشد که بتواند به همه انسانها مربوط باشد، در عین حال که به شرایط خاص تاریخی و جغرافیایی نیز پاسخ دهد. این ارتباط میان امر جهانی و امر خاص، یکی از ویژگیهای کلیدی سوژه انقلابی است. . ترجمه خیلی خوب نیست. مترجم خیلی جاها نتوانسته یا نخواسته متن را قابل فهم کند. خود کتاب هم اضافات بیمورد زیاد دارد. هریسون پیش از این محتوای کتاب را در مقالهای به صورت خیلی منسجمتر منتشر کرده و گویی به زور محتوا اضافه کرده تا به اندازه یک کتاب برساندش.
(0/1000)
نظرات
1403/4/18
غلط املایی زیاد داره. کلا متمرکز نیستم وقتی یادداشت مینویسم. ولی هم مفهوم رو به شما میرسونه هم خودم میفهمم چی نوشتم. اگه یکی پیدا میشد یادداشتام رو یه بار غلطگیری میکرد، دعاش میکردم.
3
2
1403/4/19
آقا متن خوب بود. یه چندتا دونه ایراد در جملهپردازی و نگارش داشت، نمیگم که مجبور نشم به عنوان وظیفه بعدا بازم غلطگیر باشم😁 پیشنهاد میشود ولی مجموعا این کتاب؟ در مورد همین "سوژه" چه مسیری برای فهم بهترش سراغ داری؟ مقالهای، جزوهای، درسگفتاری کتابی چیزی دم دست داری؟
1
0
1403/4/20
نه واقعا وقت نذار سرش. بذار جلوتر برم ببینم چی دیگه دستم رو میگیره میگم انشاالله.
1
1403/4/19
0