یادداشت مریم قاروبی
1404/2/8
خانُم بُزیِ زَنگولهپا مثل همیشه زَنبیلَش را بَرمیداره و میره خرید و پَنج دَقیقه نَشُده آقا گُرگه زنگ در خونهشون رو میزنه! شَنگول وَ مَنگول وَ خِنگول در رو باز میکنه و از آقا گرگه استقبال میکنن و براش داستانِ توی کتابشون رو تعریف میکنن و...😅 آخرشم آقا گرگه صدای زنگوله مامان بزی رو میشنوه و پا میزاره به فرار
(0/1000)
مصطفی رفعت
1404/2/8
0