یادداشت مریم قاروبی

        خانُم بُزیِ زَنگوله‌پا مثل همیشه زَنبیلَش را بَرمیداره و میره خرید و پَنج دَقیقه نَشُده آقا گُرگه زنگ در خونه‌شون رو میزنه!
شَنگول وَ مَنگول وَ خِنگول در رو باز میکنه و از آقا گرگه استقبال می‌کنن و براش داستانِ توی کتابشون رو تعریف می‌کنن و...😅
آخرشم آقا گرگه صدای زنگوله مامان بزی رو می‌شنوه و پا میزاره به فرار 
      
15

2

(0/1000)

نظرات

😁😁😁

0